به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

چشمم نورت در این و آن دید

روشن چشمی که آنچنان دید

غیری نگذاشت غیرت تو

غیر تو چو نیست چون توان دید

تمثال جمال دیدهٔ ما

در جام جهان نما روان دید

دیده نظری ز نور تو یافت

در ذره و آفتاب آن دید

بحریم و حباب عین ما آب

این دیدهٔ ما هم این هم آن دید

از نام و نشان خبر چه پرسی

هر دیده که دید بی نشان دید

این دیدهٔ مست نعمت الله

آن نور به عین آن عیان دید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

در دیدهٔ ما نور رخ یار توان دید

یاری که نظر کرد در این دیده عیان دید

خوش نقش خیالیست که بستیم به دیده

نقاش در این نقش پدید است توان دید

صاحبنظر آن است که در هر چه نظر کرد

در صورت آن شاهد معنیش توان دید

روشن بود آن دیده که در مجلس رندان

چون جام مئی یافت هم این دید و هم آن دید

هر ذره که بینی به تو خورشید نماید

نور بصر ماست هر آن دیده که آن دید

در آینه بنمود جمال و چه جمالی

چون نیک نظر کرد به خود ، خود نگران دید

از نور خدا دیدهٔ سید شده روشن

هر کس که در این دیدهٔ ما دید چنان دید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

نوریست که آن نور به آن نور توان دید

هر دیده که آن دید یقین دان که چنان دید

جام می عشق است که در دور روان است

در دور قمر هر که نظر کرد روان دید

در آینه بنمود جمال و چه جمالی

خود را چه به خود دید ، به خود خود نگران دید

چشمی که نظر از نظر اهل نظر یافت

در هر چه نظر کرد همین دید و همان دید

بی نام و نشان شو که نشان نقش خیالیست

این نیست نشانی که تو گوئی به نشان دید

گوئی که مرا هست تمنای وصالش

نقشی و خیالی است که درخواب توان دید

نوریست که سید به همه خلق نماید

یاری که نظر کرد به هر دیده عیان دید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

چشمی که چشمهٔ آب از چشم ما روان دید

در چشم او نیاید هر چشمه ای ، چو آن دید

ای نور دیدهٔ ما در چشم ما نظر کن

کائینه ایست روشن آن رو در او توان دید

ما را اگر بجوئی ما را به ما توان یافت

هر کس که دید ما را می دان که آنچنان دید

جام جهان نمائی است یعنی که این دل ما

هر کو در او نظر کرد مجموعهٔ جهان دید

از عشق اگر نشانی پرسی نشان بگویم

بی نام و بی نشان شد یاری که زو نشان دید

هر ناظری که بنشست در چشم ما زمانی

در بحر دیدهٔ ما دریای بیکران دید

رندی که نعمت الله بیند به چشم معنی

داند که دیدهٔ ما سرخیل عاشقان دید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

او را به خود نبینی او را به او توان دید

هر کس که دید او را می دان که آنچنان دید

دیده ندید غیرش چندان که گشت و گردید

خوش دیده ای که او را در غیر آن توان دید

جام جهان نمائی یاری که در نظر داشت

او نور چشم مردم در آینه عیان دید

سرچشمهٔ حیات است این بحر دیدهٔ ما

در چشم ما نظر کن کان بحر می توان دید

حکم ولایت ما منشور حضرت اوست

توقیع آن نبیند هر کس که آن نشان دید

دل دیدهٔ خوشی دید روشن به نور رویش

جانان هر دو عالم در جسم و جان روان دید

رندی که نعمت الله سرمست بیند او را

شاید اگر بگوئی سرخیل عاشقان دید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

آب حیات از لب ساقی به ما رسید

این مرحمت نگر که به ما از خدا رسید

دل دردمند بود ولی یافت صحتی

از دُرد درد او به دل ما دوا رسید

ما دست برده ایم ز شاهان روزگار

تا دست ما به دامن آن پادشاه رسید

مطرب نواخت ساز حریفان بینوا

ذوقی از آن به من بینوا رسید

هر رهروی که رفت رسید او به منزلی

جاوید می رود به نهایت کجا رسید

بحریست بحر ما که ندارد کرانه ای

جز ما دگر کسی نتواند به ما رسید

میراث سید است که ما را رسیده است

این سلطنت ز سید هر دو سرا رسید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسد

پادشاهی دو عالم به گدائی نرسد

نرسد در حرم کعبهٔ وصل محبوب

هر محبی که بر او جور و جفائی نرسد

نوش کن دُردی دردش که دوای جانست

دُردی درد نخورده به دوائی نرسد

می روم بردر میخانه که خوش بنشینم

دارم امید که آن جام بلائی نرسد

بینوایان درش گنج بقا یافته اند

بینوائی نکشیده ، به نوائی نرسد

برو ای عقل مگو عشق چرا کرد چنین

پادشاه است و بر او چون و چرائی نرسد

هر که او بندگی پیر خرابات نکرد

به سر سید عالم که به جائی نرسد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

دولت وصل تو به ما کی رسد

منصب شاهی به گدا کی رسد

تا نخورد دُردی دردت به ذوق

صوفی صافی به صفا کی رسد

هر که به خود راه خدا می رود

با خودی خود به خدا کی رسد

راه بیابان فنا چون نرفت

در حرم دار بقا کی رسد

جام حبابیم پر آب حیات

جز لب ما بر لب ما کی رسد

ساکن میخانه چو خوش ایمنست

خانهٔ امنی است بلا کی رسد

سید ما حاکم و ما بنده ایم

هر چه کند چون و چرا کی رسد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

ملک عشقش به غیر ما نرسد

پادشاهی به هر گدا نرسد

دُرد دردش کسی که نوش نکرد

به شفاخانهٔ دوا نرسد

هر که بیگانگی ز خویش نجست

به سر کوی آشنا نرسد

بنده تا از خودی برون ناید

به سراپردهٔ خدا نرسد

نرسد در حریم وصل دلی

که ز هجران بر او بلا نرسد

دل چه از آب و گل خلاصی یافت

گرد بر گرد او زما نرسد

نعمت الله رسید تا جائی

که به جز جان اولیا نرسد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

 

خوش ماه تمامی است که از غیب برآمد

خورشید نهان گشته به شکل دگر آمد

او عمر عزیزی است که آمد به سر ما

خوش عمر عزیزیست که ما را به سر آمد

ما بر در هر خانه که رفتیم گشودند

محبوبی از آن خانه خرامان به در آمد

مستیم و نداریم خبر از همه عالم

یاری که از او یافت خبر بی خبر آمد

بالله که ندیدیم به جز نور جمالش

هر نقش خیالی که مرا در نظر آمد

با عقل همی بودم و خوش بود دو روزی

عشق آمد و از صحبت او خوبتر آمد

هر بنده که آمد به سراپردهٔ سید

شد شاه جهان و همه جا معتبر آمد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 5:59 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4565214
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث