به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ورد صاحبنظران فاتحهٔ روی تو باد

قل هوالله احد حرز دو ابروی تو باد

جاء نصرالله ای شاه چو بنمودی روی

آیة الکرسی تعویذ دو گیسوی تو باد

والضحی روی تو آمد سر زلفت و اللیل

آفرین بر سر زلف تو و ابروی تو باد

ترک و الشمس که بر جملهٔ افلاک شه است

آیت کنت تو را بازد و هندوی تو باد

فتح و یاسین و تبارک طرف آخر حشر

این چهار آیه حق بندد و بازوی تو باد

ان یکاد از نفس روح امین در شب و روز

دافع چشم بدان از رخ نیکوی تو باد

نعمت الله به دعا خوانده ز آناء اللیل

که دلش بستهٔ گیسو و رخش سوی تو باد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

می محبت او نوش کن که نوشت باد

بیا و خدمت او نوش کن که نوشت باد

شراب پاک هلال است و ساقی سرمست

زلال نعمت او نوش کن که نوشت باد

همیشه رحمت او آبرو دهد ما را

ز آب رحمت او نوش کن که نوشت باد

چو جای جام و صراحی بیا به میخانه

به قدر همت او نوش کن که نوشت باد

بیا که قسمت ما کرده اند جام شراب

خوشست قسمت او نوش کن که نوشت باد

رسید ساقی کوثر حیات می بخشد

ز دست حضرت او نوش کن که نوشت باد

شراب سید ما جرعه ای به صد جان است

به یاد قیمت او نوش کن که نوشت باد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

جام جم می خورم که نوشم باد

می خورم می خورم که نوشم باد

دُردی درد عشق مستانه

دم به دم می خورم که نوشم باد

می دهم بوسه بر لب ساغر

باده هم می خورم که نوشم باد

لطف ساقی شراب می بخشد

به کرم می خورم که نوشم باد

می خمخانهٔ وجود بذوق

در عدم می خورم که نوشم باد

می خورم می به شادی ساقی

نه به غم می خورم که نوشم باد

نعمت الله حریف و ساقی یار

جام جم می خورم که نوشم باد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

هر که او در عشق جانان جان نداد

بوسهٔ خوش بر لب جانان نداد

جود او بخشید عالم را وجود

آشکارا داد او پنهان نداد

جام می در دست و ساقی در نظر

فکر این و آن به آن رندان نداد

چون که مخموری بود دردسری

دردسر ساقی به سرمستان نداد

لایق هر کس عطا او می دهد

ذوق سرمستان به میخواران نداد

بس گران و هم سبک سر بود عقل

جان به عشق او از آن آسان نداد

نعمت الله را به ما داد از کرم

این چنین دادی به هر سلطان نداد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

ساقی جامی به این و آن داد

خمخانه به دست عاشقان داد

در جام جهان نما نظر کرد

تمثال جمال خود به آن داد

راهی که نشان آن نه پیداست

عشقش پنهان به ما نشان داد

با دل گفتند جان فدا کن

از غایت ذوق جان روان داد

هر داد که خواستیم از وی

عدلش دادی به ما چنان داد

در کتم عدم وجود بخشید

چیزی به از این نمی توان داد

لطفش به کرم عنایتی کرد

سید خود را به بندگان داد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

دردی است در این دل که به درمان نتوان داد

عشقیست در این جان که به صد جان نتوان داد

جام می ما آب حیات است در این دور

این آب حیات است به حیوان نتوان داد

مستانه در این کوی خرابات فتادیم

این گوشه به صد روضهٔ رضوان نتوان داد

گنجی است در این مخزن اسرار دل ما

دشوار به دست آمده آسان نتوان داد

ما دل به سر زلف دلارام سپردیم

هر چند دل خود به پریشان نتوان داد

از عقل سخن با من سرمست مگوئید

درد سر مخمور به مستان نتوان داد

سید در میخانه گشاد است دگر بار

خود خوشتر ازین مژده به رندان نتوان داد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

هرکه در دریای بی پایان فتاد

همچو ما در بحر بی پایان فتاد

عشق جانان آتشی خوش برفروخت

شعله ای در جان مشتاقان فتاد

رند مستی سر به پای خم نهاد

غلغلی در مجلس رندان فتاد

آنکه جان بفروخت درد دل خرید

نیک سودا کرد و خوش ارزان فتاد

یار ما را کار با اغیار نیست

کار او ای یار با یاران فتاد

از سر کویش کسی کو دور شد

بی سر و پا سخت سرگردان فتاد

نعمت الله جان به جانان داد و رفت

خوش بود جانی که با جانان فتاد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

آب چشم ما به روی ما فتاد

مردم دیده در این دریا فتاد

رند سرمستی به میخانه رسید

سر به پای خم نهاد از پا فتاد

برنخیزد جاودان هر کس که او

در خرابات آمد و آنجا فتاد

ما ز دریائیم و دریا عین ما

چشم ما روشن به عین ما فتاد

همدم جامیم و با ساقی حریف

این چنین ذوق خوشی ما را فتاد

دل برفت از ما و در دریا نشست

عاقبت محمود با مأوا فتاد

نعمت الله چون مقام خویش دید

بر در یکتای بی همتا فتاد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

دل به دست زلف دلبر اوفتاد

بی تکلف خوب در خور اوفتاد

در خرابات مغان مستانه رفت

غرقه خود را دید خوشتر اوفتاد

بر در میخانه با ساقی نشست

پای او بوسید و بر سر او فتاد

بارها دل در شراب افتاده بود

توبه را بشکست و دیگر اوفتاد

از سر هر دو جهان برخواستند

بر سر کویش کسی گر اوفتاد

آفتاب او به ما ظاهر چو شد

ماه ما از جمله انور اوفتاد

نعمت الله بازسازی خوش نواخت

غلغلی در هفت کشور اوفتاد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

 

هر که بر خاک راه او افتاد

بد مگویش که او نکو افتاد

به هوائی که خاک راه افتاد

رند سرمست کو به کو افتاد

بت من پرده را ز رو برداشت

بنده سجده کنان برو افتاد

عشق مستانه در خروش آمد

عقل مسکین به گفتگو افتاد

آفتاب جمال رو بنمود

مه هلالی شد و دو تو افتاد

هر که چون ما فتاد در دریا

غرقه گردید و سو به سو افتاد

نعمت الله فتاد مست و خراب

نظری کن ببین که چو افتاد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:37 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4565209
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث