به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ترک می و میخانه به یک بار مگوئید

با من سخن از زاهد زنار مگوئید

با عشاق سرمست مگوئید ز توبه

ور زانکه بگوئید دگر بار مگوئید

رازی است میان من و ساقی خرابات

از یار مپوشید و به اغیار مگوئید

با لعل لب او سخن از غنچه مپرسید

با گلشن رویش سخن از خار مگوئید

از لعبت ترسا بچه اسلام مجوئید

با زلف بتم قصهٔ زُنار مگوئید

سری که شنیدید امینید و امانت

دارید نگه بر سر بازار مگوئید

از گفتهٔ سید غزلی خوش بنویسید

اما سخنش جز بر خمار مگوئید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:35 AM

 

نوری که خدا به ما نماید

در جام جهان نما نماید

آئینه چو صیقلش نکردی

روی تو به تو کجا نماید

این لطف نگر که پادشاهی

در صورت هر گدا نماید

رندانه به نوش دُردی درد

تا درد تو را دوا نماید

نقشی به خیال می نگارم

نقاش به نقشها نماید

در موج و حباب آب دریاب

کان جوهر ما به ما نماید

در دیدهٔ سیدم نظر کن

تا نور خدا تو را نماید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:34 AM

 

گهی عکس رخش جان می نماید

گهی زلفش پریشان می نماید

چو سنبل می کند برگل مشوش

سواد کفرش ایمان می نماید

چه زخم است اینکه مرهم ساز جانست

چه درد است اینکه درمان می نماید

چه جام است اینکه می ریزد از او می

چه جان است اینکه جانان می نماید

دلی دارم چو آئینه ز عشقش

همه آئینه این آن می نماید

جمال عشق بین و حسن معنی

که چون در صورت جان می نماید

نظر کن چشم سید تا ببینی

که پیدا سر پنهان می نماید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:34 AM

 

آتشی در نهاد جان افتاد

جان بیچاره در فغان افتاد

شمع عشقش چو بر کشید علم

سوخت پروانه پرزنان افتاد

عقل مخمور منع ما می کرد

مست می رفت در مغان افتاد

هر که از چشم ما فتاد فتاد

نه دو روزی که جاودان افتاد

سرو قدی که سر ز ما پیچد

در چمن قدش از میان افتاد

مرغ دل دید دانهٔ خالش

باز در دام زلف از آن افتاد

ناوک آه عاشق سرمست

هر چه انداخت بر نشان افتاد

از لب او حدیث می گفتم

سخنم ناگه از دهان افتاد

سیدم اوفتاد مستانه

چه توان کرد آن چنان افتاد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:26 AM

 

زاهد دگر از خلوت تقوی به درافتاد

عقل آمد و با عشق درافتاد ور افتاد

ما سر به در خانهٔ خمار نهادیم

پا بر سر ما هر که نهاد او به سر افتاد

مه روشنئی یافت که شد بدر تمامی

نوری مگر از مهر رخت بر قمر افتاد

افتاد در این کوی خرابات بسی دل

المنة لله که بار دگر افتاد

برخواستن از رهگذر او نتواند

هر عاشق مستی که در آن رهگذر افتاد

در خواب به جز نقش خیالش نتوان دید

ور زانکه کسی دید مرا از نظر افتاد

صد بار درین کوی خرابات فتادم

عیبم مکن ارزان که گذارم دگر افتاد

هر دیده که او نقش خیال دگری دید

گر مردم چشم است که او از بصر افتاد

رندی که به میخانهٔ سید گذری کرد

تا یافت خبر مست شد و بی خبر افتاد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:26 AM

 

در سراپردهٔ دل خانه خدا را طلبید

این چنین خانه خدا بهر خدا را طلبید

در خرابات فنا ساغر می نوش کنید

آنگه از ساقی ما جام بنا را طلبید

گر بیابید عطایی همه آن را جویند

ور بلائی برسد جمله بلا را طلبید

می ببخشید به رندان و مجوئید بها

کار خیر است درین کار دعا را طلبید

درد دل را به حکایت نتوان یافت دوا

دُرد دردش به کف آرید و دوا را طلبید

در نظر دیدهٔ ما بحر محیطی دارد

هر چه خواهید بیابید چو ما را طلبید

نعمت الله اگر می طلبید ای یاران

در خرابات در آئید و خدا را طلبید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:26 AM

 

آفتاب چرخ معنی بایزید

سایهٔ خورشید اعلی بایزید

واقف اسرار سبحانی به حق

کاشف انوار معنی بایزید

گوهر دریای عرفان از یقین

عارف و معروف یعنی بایزید

راه جان روشن نشد بی بوالحسن

کار دل پیدا نشد بی بایزید

نقطهٔ وحدت درآمد در الف

در ظهور حرف شد بی بایزید

صورت فردوس جان بسطام عشق

میوهٔ معنی طوبی بایزید

سید از صاحبدلانی لاجرم

کرده با جانت تجلی بایزید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:26 AM

 

در دور قمر نقطهٔ خورشید ببینید

در جام جم آن حضرت جمشید ببینید

در دیدهٔ ما نور جمالش بتوان دید

دیدید در این دیده و وادید ببینید

در بحر در آئید و حبابش به کف آرید

در صورت ما معنی توحید ببینید

گر چه شب قدر است چو صاحب نظرانید

چون روز در این شب مه و خورشید ببینید

بس فکر کند عاقل و نقشی بنگارد

تحقیق نمی داند و تقلید ببینید

گشتیم مجرد ز وجود و ز عدم هم

آئید درین خلوت و تجرید ببینید

سید به همه آینه روئی بنموده

آن یار کهن باز به تجدید ببینید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:26 AM

 

کفر سر زلف بت عیار ببینید

ترسای میان بسته به زنار ببیند

در پردهٔ عصمت ز نظر گرچه نهان بود

پیدا شده اش بر سر بازار ببینید

بر دیدهٔ ما گر بنشینید زمانی

یک لعبت و صد جامه به یکبار ببینید

جامی به کف آرید در او رو بنمائید

تا ساقی و رند و می خمار ببینید

بحریم و حباب و می و جامیم و در این دور

در صورت ما معنی هر چار ببینید

عالم همه آئینهٔ یار است از آن روی

روشن بنماید به شما یار ببینید

از گفتهٔ سید غزلی نغز نویسید

سر دفتر مجموعهٔ اسرار ببینید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:26 AM

 

زاهد به سراپردهٔ رندان مگذارید

مخمورش از آن مجلس رندان به در آرید

بیگانه مباشد بپاشید سر و زر

تخمی که توانید در این باغ بکارید

هر خم شرابی که سپردید به رندی

آرید بر ما و به اهلش بسپارید

روشن بتوان دید که نور بصر ماست

بر دیده اگر نقش خیالی بنگارید

یک دم که ز ما فوت شود بی می و ساقی

از عمر مگوئید و حیاتش مشمارید

کار همه رندان خرابات برآید

بر ما نفسی همت خود گر بگمارید

سید ز در میکده مستانه درآید

نوریست که پیدا شده پنهانش ندارید

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:26 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4565219
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث