به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

یک نفس یعقوب بی یوسف نبود

گر چه هجرانش به ظاهر می نمود

هر که را دیدی نمودی یوسفش

هر چه بشنیدی ز یوسف می شنود

تا مگر یوسف در آید از درش

در بر وی هر که بودی می گشود

هر که در کنعان بدیدی پیش او

یوسف مصری خود را می ستود

چون بر تخت این ظهورش را بیافت

سر حق خود دید از آن گردش سجود

هرچه بود و هست و خواهد بود اوست

هر چه باشد باشد از جود وجود

گر خلیل الله به صورت غایب است

نعمت اله یکدمی بی او نبود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

آفتاب از رخ نقاب مه گشود

شب گذشت و روز روشن رو نمود

شد منور عالمی از نور او

یک ستاره گوئیا هرگز نبود

هر چه موجود است از نور ویست

خود کجا موجود باشد بی وجود

خانقاه و صومعه در بسته شد

چون در میخانه ساقی برگشود

آتش عشقش دل ما را بسوخت

سوخت درد عشق او جانم چه عود

گفتهٔ مستانهٔ ما قول اوست

عاشقانه این سخن باید شنود

نعمت اللهی و از خود بی خبر

قدر این نعمت نمی دانی چه سود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

روی خود را به نور دل بنمود

نظری خوش به چشم ما فرمود

ساقی ما چو رند مستی دید

می خمخانه را به ما پیمود

دل ما را به لطف خود بنواخت

رحمتی هم به جای خود فرمود

آتشی رو نمود موسی را

در حقیقت اله موسی بود

در میخانهٔ همه عالم

ساقی ما به روی ما بگشود

دُرد دردش دلی که نوش نکرد

درد او را کجا بود بهبود

جان عارف فدای سید باد

که دل عارفان از او آسود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

نور روی او به چشم ما نمود

هر چه ما دیدیم غیر او نبود

گفتگوی ما خیالی بیش نیست

خود سخن فرمود و هم او خود شنود

در حجاب عالمی درمانده ای

آن چنان گیرش که عالم خود نبود

جود او داده به این و آن وجود

ورنه بی جودش ندارد کس وجود

بر در میخانه مست افتاده ام

سر به پای خم نهاده در سجود

آتش عشقش دلم در بر بسوخت

عالمی خوشبو شده زین بوی عود

گر در غیری به ما دربسته شد

نعمت الله خوش دری بر ما گشود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

جیب شب آفتاب چون بگشود

از گریبان روز رو بنمود

شب امکان خیال بود نماند

هست روز و وجود خواهد بود

غیر او نیست ور تو گوئی هست

او به خود دیگران به او موجود

عقل چون شب برفت و روز آمد

خاطر ما از این و آن آسود

یک حقیقت که آدمی خوانند

گه ایاز او به نام و گه محمود

عالمی را به رقص آورده

قول مستانه ای که او فرمود

نعمت الله گرد نقطهٔ دل

همچو پرگار دایره پیمود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

هر کجا صاحبجمالی رو نمود

روی او دیدم چو برقع برگشود

دیدمش در آینه عین العیان

آینه او بود دوری می نمود

آفتاب خاطرم تا روشنست

ذرهٔ بی مهر او هرگز نبود

هر چه موجودست از جود ویست

خود کجا موجود باشد بی وجود

ساجد و مسجود نزد ما یکیست

سجده می کن تا ببینی در سجود

دوش رفتم درخرابات مغان

ساقی سرمست دیدم یار بود

نکته های عارفانه سیدم

خود به خود می گفت و از خود می شنود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

صبحدم آفتاب رو بنمود

زهره و مشتری چه خواهد بود

خانه تاریک بود روشن شد

نور چشمی به ما عطا فرمود

آفتابی درآمد از در ما

در دولت به روی ما بگشود

جام گیتی نما به ما بخشید

در چنین آن چنان به ما بنمود

آتش عشق عود جانم سوخت

عود آتش شد و نماندش دود

دامن خود بگیر ای عارف

تا بیابی ز خویشتن مقصود

بزم عشق است و سیدم سرمست

هرکه آمد به مجلسش آسود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

بیا که مجلس عشق است و طالع مسعود

بیا که نوبت وصلست و وقت گفت و شنود

بیا که مطرب عشاق ساز ما بنواخت

بیا که ساقی وحدت سرسبو بگشود

بیا و جان عزیزت بیار در مجلس

که نقل مجلس ما غیر جان نخواهد بود

بیا و کشتهٔ ما شو که تا شوی زنده

بیا و بندهٔ ما باش و خواجهٔ موجود

بیا و جبههٔ دستار عقل را بفروش

که پیر میکدهٔ عشق این چنین فرمود

بیا که از لب ساغر حیات می ریزد

بیا که از دم مطرب همی سوزد عود

رسید عشق ز خمخانهٔ قدم سرمست

به یک کرشمه دل از دست عالمی بربود

کشیده بر کتب دل که ما محب تو ایم

نوشته بر ورق جان که ای مرا مقصود

بیا که میر خرابات نعمت اللهست

بیا که اول تلخ است و عاقبت محمود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

خوش خیالی به خواب رو بنمود

نقش نقاش را نکو بنمود

همه عالم جمیل پیدا شد

حضرت او جمال چو بنمود

جام گیتی نما پدید آورد

چون نگه کرد او به او بنمود

هر که با ما نشست در دریا

عین ما دید سو به سو بنمود

چشم احول یکی دو می بیند

لاجرم او یکی به دو بنمود

رشته یک توست در نظر ما را

گر به چشم کسی دو تو بنمود

در هر آئینه ای که ما دیدیم

سید و بنده روبرو بنمود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

پادشه حکم ما روان بنمود

هم به نام خودش نشان بنمود

هر چه در غیب و در شهادت بود

همه ایثار بندگان بنمود

در میخانه را گشود به ما

راز پنهان به ما عیان بنمود

حکم تاج و کمر به ما بخشید

این عطا او به ما چنان بنمود

رو در آئینهٔ دلم بنمود

نام تمثال خویش جان بنمود

نقد گنج خزانهٔ اسما

جمله انعام این و آن بنمود

نعمت الله در ازل بنواخت

تا ابد میر عاشقان بنمود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4565217
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث