به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

بیا ای نور چشم ما و خوش بنشین به جای خود

منور ساز مردم را و هم خلوتسرای خود

ز سلطانی این دنیا چه حاصل ای امیر من

چرا چون ما و جدّ ما نباشی پادشای خود

بیا و دردی ما را ز دست ما روان درکش

و گر درد دلی داری ز خود می جو دوای خود

گلستانست و بلبل مست و ساقی جام می بر دست

حریف باده نوشانیم و خوشوقت از نوای خود

چرا مخمور می گردی بیا و همدم ما شو

قدم در راه یاران زن مزن تیشه به پای خود

روان شد آب چشم ما که با تو ماجرا گوید

دمی بنشین به چشم ما بپرس این ماجرای خود

مرید نعمت الله شو که پیر عاشقان گردی

هوای او به دست آور رها کن این هوای خود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

این که گوئی نعمت الله جان سپرد

جان سپرد و جان با ایمان سپرد

جان به جانان دل به دلبر داد و رفت

جان از این خوشتر دگر نتوان سپرد

در هوای گلستان عشق او

جان چو غنچه با لب خندان سپرد

بندگی کرد او به صدق دل تمام

ظاهر و باطن به آن سلطان سپرد

بود میخانه سبیل خدمتش

رفت و آن منصب به این و آن سپرد

جان امانت بود با وی مدتی

خوش امینانه به آن جانان سپرد

دیگری گر جان به دشواری بداد

سید سرمست ما آسان سپرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:05 AM

 

عاشقم بر روی نورالله خود

والهم از بوی نورالله خود

شاه ترکستان به عشق زلف او

آمده هندوی نور الله خود

خوی نورالله ما خوئی خوش است

دلخوشم از خوی نورالله خود

نور چشم عالمی چون آفتاب

دیده ام در روی نور الله خود

گر دهندم صورت و معنی تمام

کی دهم یک موی نورالله خود

هر کجا جانیست دل داده به باد

آمده آنجوی نور الله خود

از خلیل الله امیدم این نبود

کو نیامد سوی نورالله خود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 11:04 AM

 

به حکایت شراب نتوان خورد

عشقبازی به عقل نتوان کرد

دُرد دردش دوای جان من است

این چنین درد کی خورد بی درد

عاشقی کار شیر مردان است

کار مردان کجا کند نامرد

آب گل را بگیر خوشبو شو

که گلاب است نزد ما آورد

مژدگانی که عاشق سرمست

می فراوان برای ما آورد

مست باشد مدام مست خراب

از می ما کسی که جا می خورد

نعمت الله را یکی داند

هر که او در دو کون باشد فرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 10:57 AM

 

دوش تا روز دل از عشق تنعم می کرد

در پس پردهٔ جان یار ترنم می کرد

من چو بلبل همه شب زار همی نالیدم

دوست چون غنچه بر آن گریه تبسم می کرد

دل بیچارهٔ گم گشته خود را دیدم

چارهٔ خویش همی جست و دگر گم می کرد

بر سر کوی خرابات گذر می کردم

عشق دیدم که روان غارت مردم می کرد

گرچه جام می و پیمانه همی کردم نوش

همت عالی من میل بدان خم می کرد

باده با جام سخن از سر مستی می گفت

روح با جسم درین حال تکلم می کر د

سید و بنده چو در خلوت جان می رفتند

بندهٔ عاشق گستاخ تقدم می کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 10:57 AM

 

کردگار از کرم عیانم کرد

واقف از حال این و آنم کرد

من چو بی نام و بی نشان بودم

بی نشانی مرا نشانم کرد

به تجلی ظاهر و باطن

گاه پیدا و گه نهانم کرد

در دل آمد به جای جان بنشست

رحمتی خوش به جای جانم کرد

می خمخانه را به من بخشید

ساقی مست عاشقانم کرد

تا شوم رهبر همه رندان

رهنمودم به رهروانم کرد

شرح علم بدیع او خواندم

این معانی از آن بیانم کرد

چون ز هستی خود فنا گشتم

باقی ملک جاودانم کرد

نعمت الله به من عطا فرمود

رازق زرق بندگانم کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 10:57 AM

 

غنچه در گلستان تبسم کرد

بلبل از ذوق آن ترنم کرد

ساقی مست می به رندان داد

عاقل از عشق عقل را گم کرد

چشم ما شد منور از رویش

نظری خوش به چشم مردم کرد

خاطرم می کشد به میخانه

این چنین عزم دل مصمم کرد

خوش خیالی به خواب می دیدم

دوش تا روز دل تنعم کرد

عقل بالانشین مجلس بود

عشق آمد بر او تقدم کرد

خم می خوش خوشی به جوش آمد

سید مست میل آن خم کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 10:57 AM

 

دست با او در کمر خواهیم کرد

خویشتن را معتبر خواهیم کرد

بوسه ای بر لعل او خواهیم زد

این دهن را پر گهر خواهیم کرد

قصهٔ شیرین به خسرو می بریم

لاجرم وصف شکر خواهیم کرد

روبروی ماهرو آورده ایم

روی خود را چون قمر خواهیم کرد

شیر مردانه به میدان می رویم

عالمی زیر و زبر خواهیم کرد

با چنین سودا که ما را در سر است

عاشقانه ترک سر خواهیم کرد

باز می در جام جم خواهیم ریخت

باده نوشان را خبر خواهیم کرد

جاودان در بحر و بر خواهیم گشت

پادشاهی بحر و بر خواهیم کرد

نور چشم از دیدنش خواهیم دید

نعمت الله از نظر خواهیم کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 10:57 AM

 

با من بینوا چه خواهی کرد

حاجتم جز روا چه خواهی کرد

جان غمدیده را چه خواهی داد

درد دل جز دوا چه خواهی کرد

ما نکردیم جز گنه چیزی

تو به ما جز عطا چه خواهی کرد

گر تو ما را به جرم ما گیری

کرم و لطف را چه خواهی کرد

این دل ریش مستمندان را

عاقبت جز شفا چه خواهی کرد

عاشقان آمدند بر خوانت

طعمه شان جز لقا چه خواهی کرد

ریختی خون نعمت الله را

ننگ خون گدا چه خواهی کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 10:57 AM

 

حسن او بر چشم ما پیدا که کرد

در سر ما این چنین سودا که کرد

خانهٔ دل مدتی تاریک بود

این زمان روشنتر از صحرا که کرد

این عجب بین قطره ای دریا شده

غیر ما قطره دگر دریا که کرد

گر نه عشقش عیسی وقت من است

چشم نابینای ما بینا که کرد

ساقی سرمست ما را جام داد

این چنین ما را جز او سودا که کرد

راز مستان پیش هشیاران که گفت

سر ما با زاهدان پیدا که کرد

نعمت الله داد ما را بوسه ای

غیر او انعام خود با ما که کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 10:57 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4566034
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث