به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

چشم ما آبش به هر سو می رود

آبروی ماست بر رو می رود

می رود از چشم ما آب خوشی

همچو سیلابی که از جو می رود

دل چو دست و سر به پای او فکند

بر سر کویش به پهلو می رود

گر بیاید جان به او آید برم

ور رود پیوسته با او می رود

هر کسی کو می رود در راه عشق

گو برو خوش خوش که نیکو می رود

در هوای زلف او باد صبا

گشته سرگردان به هر سو می رود

هر که او بنشست با سید دمی

جاودان پیوسته سر جو می رود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 1:03 AM

 

چشم بینائی که بر او اوفتد

سر نهد بر پاش و بر رو اوفتد

هر که بر خاک درش افتد چو ما

مسکن او جای نیکو اوفتد

آفتابست او و عالم سایه بان

نور او بر ما و بر تو اوفتد

دل به دریا داده ایم و می رویم

آخر این کار تا چو اوفتد

رنگ و بوی اوست رنگ و بوی ما

گر سخن با رنگ و با بو اوفتد

بر سر کوی خرابات مغان

گر رسد مستی به یلهو اوفتد

نعمت الله ساقی سرمست ماست

برنخیزد هر که با او اوفتد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 1:03 AM

 

هرکه از عشق در طرب نبود

نسبتش هیچ با نسب نبود

لطف محبوب را نهایت نیست

طالب آنگه بی طلب نبود

آتش عشق اوست در دل ما

لایق جان بولهب نبود

از کرم ساز عاشقان بنواخت

گر نوازد مرا عجب نبود

لب ساغر مدام می بوسم

به از این همدمی و لب نبود

ماهروئی چو ترک شیرازی

در همه مصر و در حلب نبود

سیدی همچو نعمت الله هم

در عجم بلکه در عرب نبود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 1:02 AM

فعل عالم ظل فعل الله بود

این کسی داند که او آگه بود

مظهر افعال او باشد همه

خود گدائی گیر و خواهی شه بود

نور می یابد قمر از آفتاب

گر چه ظاهر نور ، نور مه بود

مرد دانا سر نپیچد زین سخن

غیر نادانی که او گمره بود

کی شود مایل به سلطانی مصر

هر که او با یوسفی در چه بود

خاک پایش توتیای چشم ماست

رند سرمستی کز آن درگه بود

هر چه بینی نعمت الله بود

نعمت الله در همه عالم یکی است

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 1:02 AM

حق است دین سید و دین من این بود

برهان واضح است و دلیل مبین بود

گفتم که من همینم و معشوق من همان

دیدم که اوست آنکه همان و همین بود

آن نور آسمان و زمین است و نزد ما

روح تو آسمان و تن تو زمین بود

در ذره آفتاب جمالش نموده رو

بیند کسی که دیدهٔ او خُردبین بود

آئینهٔ خداست دل پاک روشنم

زان رو بود که لایق این آفرین بود

حق را به خلق هر که شناسد نه عارف است

حق را به حق شناس که عارف همین بود

هر صورتی که نقش کنم در ضمیر خویش

نقش خیال صورت نقاش چین بود

نقد خزینهٔ ملک است این امانتم

بسپارمش به دست کسی کو امین بود

والله به جان سید مستان که همدمم

جام می است تا نظر واپسین بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 1:02 AM

 

مشرب توحید یاران خوش بود

رند مست و ذوق مستان خوش بود

بلبل مستیم در گلزار عشق

صوت بلبل در گلستان خوش بود

خوش بود دردی که او درمان ماست

درد دل می جو که نالان خوش بود

در خرابات مغان مست و خراب

ساقی ما با حریفان خوش بود

جام در دور است در دور قمر

گر به تو دوری رسد آن خوش بود

یافتم گنجینه و گنجی تمام

می کنم ایثار رندان خوش بود

نعمت الله او به ما ایثار کرد

این چنین انعام سلطان خوش بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 1:02 AM

 

خاطر ما سوی دریا می کشد

گوئیا ما را به مأوا می کشد

موج دریائیم و دریا عین ما

می برد ما را به هر جا می کشد

جذبهٔ او می کشد ما را به خود

خوش بود چون حقتعالی می کشد

در کشاکش عالمی آورده است

نی من سرگشته تنها می کشد

می کشد نقش خیالی دم به دم

هم خطی بر لوح اشیا می کشد

ما بلای عشق او خوش می کشیم

کار ما در عشق بالا می کشد

تا نماید نعمت الله را به ما

این چنین نعمت بر ما می کشد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 1:01 AM

 

هرکه باشد بندهٔ او درجهان سلطان شود

خوش بود جانی که مقبول چنان جانان شود

روی او در دیدهٔ ما آفتاب روشن است

این چنین نوری کجا از چشم ما پنهان شود

هرچه آید در نظر نقش خیال او بود

لاجرم در حسن خوبان عقل ما حیران شود

ما ز دریائیم و با ما هر که بنشیند دمی

گر چه باشد قطره ای در بحر ما عمان شود

مشکل حل است و حل مشکلات عالمست

حل این مشکل تو را در مجلس رندان شود

گنج معنی هر که می خواهد بیاید همچو ما

عارفانه ساکن کنج دل ویران شود

نعمت الله حاصل عمر حیاتست ای عزیز

خوش بود گر حاصل عمر عزیزت آن شود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

مظهری باید که تا مظهر به او ظاهر شود

مظهر ار نیکو بود مظهر نکو ظاهر شود

در دو آئینه یکی گر رو نماید بی شکی

در حقیقت یک بود اما دور رو ظاهر شود

زلف او را برفشان از نور روی او ببین

تار مو ز کفر و ایمان مو به مو ظاهر شود

خوش درین دریا درآ و یک زمان با ما نشین

تا به تو آب حیاتی سو به سو ظاهر شود

یک سر مو گر حجابی هست بردارش ز پیش

چون حجاب تو نماند او به تو ظاهر شود

اظهر است از نور دیده در نظر ظاهر نگر

این چنین ظاهر نکوئی تا که چو ظاهر شود

نعمت الله چون ز خود فانی شده باقی به اوست

هر که او فانی شود از خود به او ظاهر شود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

خوش بود گر این دوئی یکتا شود

آفتاب حسن او پیدا شود

غیر نور او نیاید در نظر

چشم ما از نور او بینا شود

آ چشم ما به هر سو شد روان

ِآید آن روزی که آن دریا شود

بحر می گوید به آواز بلند

آنکه او از ماست با مأوا شود

عارفی کَز هر دو عالم بگذرد

بر در یکتای بی همتا شود

در خرابات مغان رندی که شد

عاقبت سر دفتر غوغا شود

هر که بوسد آن لب شیرین او

همچو سید لاجرم گویا شود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4567890
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث