به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ترک چشم مست او دلها به غارت می برد

جان فدای او که جان ما به غارت می برد

ملک دل بگرفت و نقد و نسیه را هر کس که دید

ترکتازی می کند آنها به غارت می برد

عاشقیم و ما به عشق او اسیر افتاده ایم

بنده فرمانیم اگر ما را به غارت می برد

گر دل ما می برد شکرانه اش بر جان ماست

جان رها کردیم دل را تا به غارت می برد

بر سر بازار اگر شخصی دکانی می نهد

دکه ویران می کند کالا به غارت می برد

فتنهٔ دور قمر بنگر که چون پیدا شده

آمده تنها و تنها را به غارت می برد

نعمت الله هر چه دارد در نهان و آشکار

یا به حکمت می ستاند یا به غارت می برد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

عشق دردیست تا نمی گیرد

جان عاشق صفا نمی گیرد

ایدل ار عاشقی بیا خوش باش

عاشقان را خدا نمی گیرد

موج بحریم و غرقهٔ دریا

غیر ما دست ما نمی گیرد

دردمندیم و درد می نوشیم

دل ما زین دوا نمی گیرد

لطف او عالمی به ما بخشید

به کرم هیچ وا نمی گیرد

آتش عشق شمع جانم سوخت

در تو آخر چرا نمی گیرد

هر که بیگانه نیست از سید

دلش از آشنا نمی گیرد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

آب چشم ما به هر سو می رود

گر به چشم ما نشینی خوش بود

چشم ما تا دید روی او به خواب

بی خیالش یک زمانی نغنود

این نصیحت گوش کن می نوش کن

در خمار افتد هر آن کو نشنود

عشق سلطانست و تخت دل گرفت

عقل مسکین چون کند گر نگرود

تخم نیکی کار و بدکاری مکن

هر که کارد هر چه کارد بدرود

عاشق رندی که او سرمست ماست

از در میخانهٔ ما کی رود

نعمت الله در خرابات مغان

هر که بیند در پی او می رود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

عقل دور اندیش هر دم جای دیگر می رود

دیگ سودایش همیشه نیک بر سر می رود

چون به بزم ما در آید نیک حیران می دود

زود بگریزد رود بیرون و ابتر می رود

عشق سرمست است و با رندان حریفی می کند

می رود در بر خوش و در بحر خوشتر می رود

آفتاب حسن او مه را نوازش کرده است

با دل روشن به هر جا خوب و در خور می رود

هر که در راه خدا ره می رود همراه ماست

لاجرم همراه ما راه پیمبر می رود

در چنان بحر محیطی زورقی افکنده ایم

بادبان افراشته کشتی به لنگر می رود

نعمت الله رهبر و شیرازیان همراه او

عاشقانه بر سر الله اکبر می رود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

آب چشم ما به هر سو می رود

خوش روان از دیده بر رو می رود

می رود خاطر به کوی می فروش

آفرین بر وی که نیکو می رود

ای که گوئی از در دلبر برو

کی رود دل از درش چو می رود

در طریق عشق دل چون عاشقان

گه به سینه گه به پهلو می رود

می کنم خود را ملامت سالها

عمر اگر یک لحظه بی او می رود

در هوای زلف او باد صبا

خوش روان گشته به هر سو می رود

رو مپیچ از نعمت الله زان که او

رو به راه آورد یک رو می رود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

چشم ما خوش چشمهٔ آبی به هر سو می رود

این چنین آب خوشی پیوسته بر رو می رود

می رود عمر عزیز من به عشق روی او

دلخوشم از عمر خود زیرا که نیکو می رود

دل طواف کعبهٔ وصلش بدان جوید مدام

در بیابان فراق او به پهلو می رود

آفتابست او و عالم سایهٔ آن آفتاب

هر کجا او می رود این سایه با او می رود

در ازل نقش خیال او به دیده بسته ام

تا ابد نقشی چنین از چشم ما چو می رود

یک زمانی صحبت او را غنیمت می شمر

زانکه این محبوب ما دیر آمد و زو می رود

بر در خلوتسرای سید ار شاهی رسد

بنده گردد از سر اخلاص آنجو می رود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

خون دل از دیده بر رو می رود

آبروی ما به هر سو می رود

جمع گشته قطره قطره آب چشم

همچو سیلی سوی هر جو می رود

می رود دل بر در میخانه باز

آفرین بر وی که نیکو می رود

جان به جانان ده که جانان جان تست

جان چه کار آید تو را چو می رود

در بیابان فنا مرد خدا

بی سر و پا خوش به پهلو می رود

آفتابست او و ما چون سایه ایم

می رویم آنجا روان کو می رود

نعمت الله می رود در راه تو

در پیش می رو که نیکو می رود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

گر آتش آه ما درافتد

صد شاه به یک نفس برافتد

دستی چه بود هزاردستان

گر دست زنیم بر سر افتد

افتاد به خاک و بر نخیزد

آن کو به دعای ما درافتد

در دامن ما کسی که زد دست

هستیم یقین که کمتر افتد

دجال اگر به خر نشیند

آید روزی که از خر افتد

وان کس که به صدق درنیامد

در خانهٔ فقر بر در افتد

هر کس که رسد به نعمت الله

بر درگه او چو قنبر افتد

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

نسبت خرقه ام از پیر خرابات بود

به از این نسبت خرقه ز محالات بود

این چنین پیر مریدی و چنان میخانه

باده نوشیدن من عین عبادات بود

عشق می بازم و خاطر به خدا مشغول است

میخورم باده و جانم به مناجات بود

نامراد از در ما باز نگردیده کسی

در میخانهٔ ما قبلهٔ حاجات بود

زاهد ار جنت فردوس به جان می جوید

جنت عاشق سرمست خرابات بود

سخنی از دل و دلدار بجان می گویم

سخنم از سر صدق است و کرامات بود

پیر و سر حلقهٔ ما سید بزم عشق است

قدر هر کس به کمالات و مقالات بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:52 AM

 

عاشقی از عاقلی خوشتر بود

غرقهٔ دریای ما خوشتر بود

یک سر مو میل غیری کی کند

هر که را سودای او بر سر بود

عقل را نقش و خیالی دیگر است

ذوق عشق و حال او دیگر بود

ای که گوئی ترک غیر او بگو

هرچه فرمائی بگویم گر بود

عشق سرمست است و جام می به دست

لاجرم سلطان بحر و بر بود

بازیابی لذت رندان ما

گر حریفت ساقی کوثر بود

نعمت الله از خدا جوید مدام

هر که یار آل پیغمبر بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:51 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4566718
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث