به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

آینه چندان که روشن تر بود

روی خود دیدن در او خوشتر بود

دل بود آئینهٔ گیتی نما

در نظر صاحبدلی را گر بود

خوش سر داری و ما سردار آن

بر سر دار این چنین سرور بود

گفتهٔ مستانهٔ ما دیگر است

شعر یاران دیگر آن دیگر بود

مه شود روشن به نور آفتاب

نور ما از این و آن انور بود

سر به پای خم می بنهاده ایم

تاج شاهی لایق این سر بود

نعمت الله جو که همراه خوشی است

تا تو را در عاشقی رهبر بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

در نظر گر نور روی او بود

هرچه آید در نظر نیکو بود

عالمی از جود او دارد وجود

بی وجود او وجودی چو بود

هر کجا شاهیست در تخت وجود

پیش آن سلطان ما آنجو بود

یک سر موئی نیابی وصل او

گر حجاب تو سر یک مو بود

هر که او گم کردهٔ خود باز یافت

روز و شب چون ما به جست و جو بود

التفاتی گر به خلوت باشدش

چشم ما خلوتسرای او بود

نعمت الله چون در آئینه نمود

دو نماید گر چو او یکرو بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

هرچه ما را می رسد از او بود

چون از او باشد همه نیکو بود

ز آفتاب حسن او هر ذره ای

روشنش بنگر که آن مه رو بود

ما به او موجود و او پیدا به ما

خود نباشد هر که او بی او بود

عاقبت معشوق بنماید جمال

عاشق ار چون ما به جستجو بود

می نماید رشتهٔ عالم دو تو

در حقیقت رشتهٔ یک تو بود

سر توحید است و نیکو یاددار

هر که داند بنده را آنجو بود

نعمت الله دنیی و عقبی گرفت

این و آن بی نعمت الله چو بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

نقطه در دایره نمود و نبود

بلکه آن نقطه دایره بنمود

نقطه در دور دایره باشد

نزد آن کس که دایره پیمود

اول و آخرش به هم پیوست

نقطه چون ختم دایره فرمود

دایره چون تمام شد پرگار

سر و پا را به هم نهاد آسود

به وجودیم و بی وجود همه

به وجودیم ما و تو موجود

همه عالم خیال او گفتم

باز دیدم خیال او ، او بود

خوشتر از گفته های سید ما

نعمت الله دگر سخن نشنود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

هرچه آید در نظر چون او بود

عین او درچشم ما نیکو بود

موج و دریا نزد ما باشد یکی

گرچه آن یک اسم و رسمش دو بود

گفتم این رشته مگر باشد دو تو

سر به سر دیدم همه یک تو بود

جز وجود او نمی یابم دگر

با وجود او وجودی چو بود

بوی دستنبوش می آید ز دست

هر که را در دست دستنبو بود

وجه او در وجه هر یک رو نمود

آن یکی با هر یکی یک رو بود

زلف سید را نمی آری به دست

تا حجاب راه تو یک مو بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

چشم ما روشن به نور او بود

این چنین چشمی خوش و نیکو بود

آینه با او نشسته روبرو

روشنی آئینه را زان رو بود

گر تو می گوئی که این رشته دو تو است

تو غلط گفتی که آن یک تو بود

قطره و دریا به نزد ما یکی است

دو نماید در نظر نی دو بود

هر که او را یافت آن را یافته

همچو ما دایم به جست و جو بود

جود او بخشید عالم را وجود

بی وجود او وجودی چو بود

نعمت الله مظهر اسمای اوست

اسم او ذات و صفات او بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

خوش بود دردی که درمان او بود

خرم آن جانی که جانان او بود

کفر زلفش رونق ایمان ماست

کفر کی باشد که ایمان او بود

گرد عالم روز و شب گردیده ام

دیده ام پیدا و پنهان او بود

بی نشانی آیتی در شأن اوست

شأن او نام و نشان او بود

موج دریائیم و دریا عین ماست

هر چه ما داریم آن او بود

عین او در عین ما چون شد عیان

در همه عالم عیان او بود

عارفانه گفتهٔ سید بخوان

کاین معانی از بیان او بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

دل که بی دلبر بود بی جان بود

خوش بود جانی که با جانان بود

نور او در دیدهٔ ما رو نمود

گرچه از چشم شما پنهان بود

کنج دل گنجینهٔ عشق ویست

جای گنجش در دل ویران بود

هر که دید آئینهٔ گیتی نما

بر جمال خویشتن حیران بود

ذوق ما از عقل می پرسی مپرس

این کسی داند که او را آن بود

کشتهٔ او زندهٔ جاوید شد

پیش او مردن مرا آسان بود

نعمت الله در خرابات مغان

ساقی سرمست می نوشان بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

جان بی جانان تن بی جان بود

خوش بود جانی که با جانان بود

دردمندان را دوا درد دل است

این چنین دردی مرا درمان بود

عشق را خود با سر و سامان چه کار

کار عاشق بی سر و سامان بود

هر که او پابستهٔ زلف بتی است

همچو مو پیوسته سرگردان بود

هر کسی کز عشق او کشته شود

او نمیرد زنده جاویدان بود

عشق او گنجی و دل پروانه ای

جای گنجش در دل ویران بود

سید و بنده اگر خواهی بیا

نعمت الله جو که این و آن بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

 

نقل ما چون نقد سرمستان بود

در همه عالم از آن دستان بود

دست ما و دامن او بعد از این

خوش بود دستی کز آن دستان بود

روضهٔ ما جنت پر حوریان

بوستان شیخ در ماهان بود

چشم ما تا دید آب رو از آن

در نظر دریای بی پایان بود

هر که باشد عارف ذات و صفات

شاید ار گوئی که او انسان بود

عاشق او زنده باشد تا ابد

جان عاشق زنده از جانان بود

گر خراب است خانهٔ ما باک نیست

جای گنجش در دل ویران بود

هر که آید در نظر ای نور چشم

آن نمی گویم ولیکن آن بود

در خرابات فنا خوش ساکنیم

نعمت الله میر سرمستان بود

ادامه مطلب
دوشنبه 2 مرداد 1396  - 12:33 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4566714
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث