تا تو خود را تمام نشناسی
خواجه را از غلام نشناسی
تا تو خود را تمام نشناسی
خواجه را از غلام نشناسی
تا توانی دلی به دست آور
این چنین حاصلی به دست آور
پیرهن و یوسف و بو می رسد
در عقبش نیز خود او می رسد
پاک شو تا قبول او گردی
چون شدی پاک خوش نکو گردی
پیر رندانم بیا ای نوجوان
یاد گیر از من که آن ورزیدهام
پاک باش و پاک باز و پاک نوش
ساغر پاکی بگیر و پاک توش
پادشاهی گر همی خواهی از او
بندگی کن بندگی کن بندگی
پادشه روح است و ملکش چون بدن
یا رب این جان و بدن جاوید باد
بی واسطه این علم گر آموختهای
گنجی ز معانی خوش اندوختهای
بی رنگ به نیرنگ ترا رنگی داد
خوش باش که او داده خود نستاند