به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

می رود عمر عزیز ما دریغا چاره نیست

دی برفت و می رود امروز و فردا چاره نیست

عشق زلفش در سر ما دیگ سودا می پزد

هر که دارد این چنین عشقی ز سودا چاره نیست

چارهٔ بیچارگان است او و ما بیچاره ایم

گر ببخشد ور نبخشد بندگان را چاره نیست

آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود

هر که آید سوی ما او را ز دریا چاره نیست

این شراب مست ما از موصلی خوشتر بود

ذوق خوردن گر کسی را نیست ما را چاره نیست

سر به پای خم نهاده ساکن میخانه ایم

عیب ما جانا مکن ما را ز مأوا چاره نیست

نعمت الله در خراباتست و با رندان حریف

هر که دارد عشق این صحبت از آنجا چاره نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

موج دریائیم و هر دو غیر آبی هست نیست

در میان ما و او جز ناحجابی هست نیست

در خرابات مغان هستند سر مستان ولی

همچو من رند خوشی مست خرابی هست نیست

ما شراب ذوق از آن لعل لبش نوشیده ایم

خوبتر زین جام و خوشتر زان شرابی هست نیست

نیست هستی غیر آن سلطان بی همتای ما

ورکسی گوید که هست آن در حسابی هست نیست

ز آفتاب روی او ذرات عالم روشن است

درنظر پیداست غیر از آفتابی هست نیست

عقل اگر در خواب می بیند خیال دیگری

اعتباری بر خیالی یا به خوابی هست نیست

نعمت الله این سخن از ذوق می گوید مدام

این چنین مستانه قولی در کتابی هست نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

در هر دلی که مهر جمال حبیب نیست

گر جان عالم است که با ما قریب نیست

گوئی رقیب بر سر کویش مجاور است

لطف حبیب هست غمی از رقیب نیست

دُردی درد نوشم و با درد دل خوشم

دردم دواست حاجت خواجه طبیب نیست

بلبل خطیب مجلس گلزار ما بُود

ما را هوای واعظ و بانگ خطیب نیست

هر قطره ای که در نظر ما گذر کند

چون نیک بنگریم زما بی نصیب نیست

زُنار زلف اوست که بستیم بر میان

در دل خیال خرقه و میل صلیب نیست

بحریست طبع سید پر دُر شاهوار

گر در سخن گهر بفشاند غریب نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

در حقیقت عشق را خود نام نیست

می که می نوشد چو آنجا جام نیست

کی بیابد نیک نامی در جهان

هر که او در عاشقی بدنام نیست

مرغ دل سیمرغ قاف معرفت

جز سر زلف بتانش دام نیست

سوختگان دانند و ایشان گفته اند

پخته داند کاین سخن با خام نیست

صبحدم می گفت سرمستی به من

بامداد عاشقان را شام نیست

در خرابات مغان مستان بسی است

همچو من مستی در این ایام نیست

نعمت الله جام می بخشد مدام

خوشتر از انعام او انعام نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

خوشتر از ساغر می همدم نیست

بهتر از عشق بتان محرم نیست

نوش کن جام می ای عمر عزیز

که حیاتی به از این یکدم نیست

می خورم جام غم انجام به ذوق

شادمانم ز جهانم غم نیست

عشق می بازم و می می نوشم

دارم این هر دو و هیچم کم نیست

می مستی که مرا در جام است

در خم خسرو و جام جم نیست

جام جم در نظرم هست مدام

زان سبب دیده دمی بی نم نیست

رند سرمست خوشی چون سید

جستم و در همهٔ عالم نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

عشق را با کفر و ایمان کار نیست

عشق را با جسم و با جان کار نیست

عشق دُرد درد می جوید مدام

عشق را با صاف درمان کار نیست

عشقبازی کار بیکاران بود

همچو کار عشقبازان کار نیست

عشق را با می پرستان کارهاست

عشق را با غیر ایشان کار نیست

عشق می بندد خیال این و آن

عشق را با این و با آن کار نیست

عقل مخمور است و هم مست وخراب

زاهدش در بزم رندان کار نیست

نعمت الله باده می نوشد مدام

با کس او را ای عزیزان کار نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

او با تو ، تو را از او خبر نیست

جز عین یکی ، یکی دگر نیست

نقشی که خیال غیر دارد

صاحبنظرش بر آن نظر نیست

چون صورت دوست معنی ماست

بس معتبر است و مختصر نیست

در بحر گهر بود ولیکن

چون دُر یتیم ما گهر نیست

در کوچهٔ ما بیا و بنشین

زان کوچه مرو که ره به در نیست

ما خرقهٔ خویش پاک شستیم

از هستی ما بر او اثر نیست

خیر البشر است سید ما

گویند بشر ولی بشر نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

عشق بازیست عشقبازی نیست

عشقبازی به عشوه سازی نیست

عشق دارد حقیقتی دیگر

حالت عاشقان مجازی نیست

ساز ما ناله ایست دل سوزی

به از این ساز اگر نوازی نیست

کشتهٔ عشقم و در این دوران

چون من و او شهید و غازی نیست

حال مستی ما ز رندان پرس

محرم راز ما حجازی نیست

خرقه ای کان به می نمی شویند

در بر عاشقان نازی نیست

نعمت الله رند سرمست است

عشق بازی او به بازی نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

یک قدم ازخویش بیرون نه که گامی بیش نیست

دامن خود را بگیر از پس مرو ره بیش نیست

گر هوای عشق داری خویش را بی خویش کن

کآشنای عشق او جز عاشقی بی خویش نیست

بر امید وصل عمری بار هجرانش بکش

چون گلی بی خار نبود نوش هم بی نیش نیست

گوهر رازش ز درویشان دریا دل طلب

زانکه غواص محیطش جز دل درویش نیست

دم ز کفر و دین مزن قربان شو اندر راه او

کاندر آن حضرت مجال کفر و دین و کیش نیست

طالبا گر عاشقی از دی و فردا در گذر

روز امروز است و عاشق مرد دوراندیش نیست

بیش از این از سیم و زر با نعمت الله دم مزن

کاین زر دنیای تو جز زرد روئی بیش نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

 

دل ندارد هر که او را درد نیست

وانکه خود دردی ندارد مرد نیست

نزد بی دردان مگو زینهار درد

دشمنست آن دوست کو همدرد نیست

با لب و رخسار و چشم مست یار

حاجت نقل و شراب و درد نیست

در هوای آفتاب روی او

در به در گشتیم از وی گرد نیست

درد بی درمان ما را از یقین

غیر سید دیگری در خورد نیست

ادامه مطلب
یک شنبه 1 مرداد 1396  - 3:18 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4567921
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث