بی رنگ به نیرنگ ترا رنگی داد
خوش باش که او داده خود نستاند
بی رنگ به نیرنگ ترا رنگی داد
خوش باش که او داده خود نستاند
بی مظاهر ظهور مظهر نیست
گر چه در عقل هست ظاهر نیست
بیا ای ترک سر مست سر آیی
اگر افتی چو ما خوش بر سر آیی
بی شما عمر ما شده بر باد
عمر ما رفت عمر یاران باد
بوهریره داشت انبانی ز نان
عشق را با نان و با انبان چه کار
بوالحسن عشق است وعقل آمد حسن
هر دو معنی گفتمت در یک سخن
به هر چه می نگرم نور طلعت شاه است
به هر طرف که روان می شوم همه راه است
به یکشنبه بنا آغاز می کن
وگر عزم سفر داری دوشنبه
به هر چه می نگرم نور طلعت شاه است
به هر طرف که روان می شوم همه راه است
به هر طرف که روان می شوید ملک شماست
اگر به جانب شروان روید اولی تر