بشنو ای یار من به صدق و نیاز
خانهٔ دل برای او پرداز
بشنو ای یار من به صدق و نیاز
خانهٔ دل برای او پرداز
بگسسته کسی ز هر دو عالم بی شک
چون ابروی یار خویش پیوسته خوش است
به شنبه روز خوش باشد همه کار
ولیکن صید کردن از همه به
بردیم ما نیاز به درگاه بی نیاز
بنواخت ساز ما به کرم لطف کارساز
بر یمین و یسار و ارض و سما
جز خدا نیست یک زمان به خدا
به جان تو که جانانی ز جان محبوبتر آنی
سر من و آستان تو اگر خوانی و گر رانی
بر سر کوی عاشقان بگذر
ور توانی ز خود روان بگذر
باز گردد به برزخ جامع
نیک دریاب این سخن سامع
باش همچون صاحب قلب سلیم
ظاهراً تلوین و باطن مستقیم
آینه روشن است در همه حال
می نماید جمال او به کمال