هر چه در غیب و در شهادت بود
همه ایثار بندگان فرمود
حسن اسما و هم جمال و صفات
در چنین آینه به ما بنمود
هر چه در غیب و در شهادت بود
همه ایثار بندگان فرمود
حسن اسما و هم جمال و صفات
در چنین آینه به ما بنمود
به هر صورت که ما را رو نماید
ببین تا نور چشمت را فزاید
توان دیدن اگر لطفش به رحمت
حجاب از دیدهٔ ما برگشاید
در عین تو او نکو نماید
عالی به صفات تو نماید
گر نیک و بد است از تو بر تو
آن نور تو را چو او نماید
همه عالم ز حضرتش موجود
این چنین بوده است و خواهد بود
هر چه خواهی چو ما از او می خواه
تا بیابی ز حضرتش مقصود
در جمله مرتبه برآید
در مرتبه ها همه نماید
وین طرفه که این همه مراتب
در وحدت او نمی فزاید
بنده آخر کجا خدا گردد
ور خدائیست چون خدا گردد
بنده هرگز خدا شود نشود
لیکن از خویشتن فنا گردد
همه عالم یکی بود موجود
در همه می نماید آن مقصود
گفتهٔ سیدم به جان بشنو
دولتت یار و عاقبت محمود
هرچه بوده است و هر چه خواهد بود
به همه کس خدا عطا فرمود
قابلیت چنان که او بخشید
هر یکی یافتند آن مقصود
نور او را به نور او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
هم از او گوید و از او شنود
نه چو احول یکی به دو بیند
صبری کنیم تا ستم او چه می کند
با این دل شکسته غم او چه می کند
هر کس علاج درد دلی می کنند و ما
دم در کشیده تا ستم او چه می کند