ای آنکه جزو لایتحزی دهان تست
طولی که هیچ عرض ندارد میان تست
کردی به نطق نقطهٔ موهوم را دو نیم
پس مبطل کلام حکیمان بیان تست
ای آنکه جزو لایتحزی دهان تست
طولی که هیچ عرض ندارد میان تست
کردی به نطق نقطهٔ موهوم را دو نیم
پس مبطل کلام حکیمان بیان تست
ساقی ما به ذوق سرمست است
با حریفان مدام بنشستست
می برد دست از همه عالم
زان که دستان او از آن دست است
هر چیز که آن متاع دنیاست
بیگانه ز ماست بشنو این راست
گر گندم دهر کاه گردد
بر ما بجوی چو یار با ماست
دل تو بارگاه اللّه است
خلوت خاص نعمتاللّه است
دل مرنجان و دل به دست آور
گر دلت زین حکایت آگاه است
جام و می را گرد و میگوئی رواست
ور یکی خوانی بخوان کان قول ماست
از حباب و موج و دریا آب جو
غیر آبی در نظر دیگر کجاست
یوسف گل پیرهن سلطان ماست
این چنین خوش گلستانی آن ماست
لاجرم هر بلبلی کآید به باغ
او همی نالد که او جانان ماست
با محیط عشق او دریا بر ما شبنم است
چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنم است
عارفی دریادلی کو دم ز دریا میزند
هست دریای خوشی اما از آنجا شبنم است
از تجلی ذوق اگر داری خوش است
این چنین ذوق ار به دست آری خوش است
ذوق یاران از تجلّی خوش بود
حال سرمستان به میخواری خوش است
گفتم که عبارتی ز وحدت
گویم به طریق استعارت
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت و هم عبارت