من سوختهام بقیهای گر یابی
در آتشم انداز که سوزم به تمام
من سوختهام بقیهای گر یابی
در آتشم انداز که سوزم به تمام
ملکوتست عالم ارواح
نیز غیب مضاف می خوانند
مقصود من تویی چه کنم نعمت بهشت
عمری است تا دلم به هوایت هوا بهشت
معانی خوشی جانا بیان کن
توجه میکنی باری چنان کن
مقصود ز بندگان همه خدمت اوست
و ز خدمت او مراد ما بندگی است
مشکل ما جمله حلوا کردهاند
صحن ما را پر ز حلوا کردهاند
مژدگانی که روز عید آمد
عید بر عاشقان به عید آمد
مرغکی سرگشته گردد کو به کو
یار او با او و می گوید که کو
مخلصانه به صدق بی اکراه
خوش بگو لا اله الا اللّه
مرشدی کو خبیر این راه است
به یقین دان که نعمتاللّه است