در کوی خرابات خراب افتادیم
رندانه به ذوق در شراب افتادیم
در بحر محیط کشت ای می راندیم
کشتی بشکست ما در آب افتادیم
در کوی خرابات خراب افتادیم
رندانه به ذوق در شراب افتادیم
در بحر محیط کشت ای می راندیم
کشتی بشکست ما در آب افتادیم
در کوی مغان مست و خراب افتادم
توبه بشکسته در شراب افتادم
سر بر در میخانه نهادم چه دگر
رندانه به ذوق در شراب افتادم
جان و دل خود فدای جانان کردم
گفتم که مگر محرم جانان گردم
اما دیدم که گرچه گردم خاکش
هرگز نبرد باد به گردش گردم
رفتم به خرابات و خراب افتادم
توبه بشکستم به شراب افتادم
راهی بردم به چشمهٔ آب حیات
تشنه به دم روان در آب افتادم
در کوی خرابات بسی کوشیدیم
تا جمله شراب میکده نوشیدیم
تا رهبر رندان جهانی باشیم
رندانه قبای عاشقی پوشیدیم
تا با غم عشق او هم آواز شدم
صد بار زیاده بر عدم باز شدم
ز آن راه عدم نیز بسی پیمودم
رازی بودم کنون همه راز شدم
در ملک یگانگی دوئی را چه محل
با حضرت او من و توئی را چه محل
آنجا که کلام شاه ترکستانست
هندو و حدیث هندوئی را چه محل
بنشین به در خلوت دل ای کامل
مگذار که غیر او درآید در دل
زیرا که اگر غیر در آید به وثاق
آسان تو ، دشوار شود حل مشکل
در جام جهان نما نظر کن به جمال
تا نقش خیال او نماید به کمال
هر آینه ای که در نظر می آری
تمثال جمالش بنماید تمثال
از دولت عشق عقل گشته پامال
مستقبل و ماضیم همه آمده حال
نه دی و نه فردا و نه صبح است و نه شام
ایمن شده عمرم ز مه و هفته و سال