محو ما شد قطره و دریا و جو
کل شی هالک الا وجهه
محو ما شد قطره و دریا و جو
کل شی هالک الا وجهه
مجموعهٔ مجموع کمال است که در وی
ساقی بتوان دید چو در ساغر می می
محب آل محمد چو بایزید بود
اگر چنانکه چنین نیست بایزید بود
مجلس عشق است و ما مست خراب
جام می نوشیم دایم بی حساب
مایی ما بر افتاد اویی او عیان شد
او را به دیدهٔ او خوش بی حجاب دیدم
ما و همان دلبران و جام شبانه
تو و همین دوغ به او ترک و ترانه
ما و ماهان و خطهٔ کرمان
سعدی و لولیان شیرازی
ما و ساقی نشسته مست خراب
خیز اگر عاشقی بیا دریاب
ما را به وجود خود نباشد بودی
گر زان که به ما بدی کجا می بودی
ما همه ذره ایم و او خورشید
ما چو جامیم و حضرتش جمشید