گر کشته حیات جاویدان است
شکرانه بده حیات جاوید آن است
گر کشته حیات جاویدان است
شکرانه بده حیات جاوید آن است
گر گدا باشد به یاد پادشه نبود عجب
این عجب بنگر که سلطان میکند یاد گدا
گر زان که تو پاکی ای برادر
هرگز ننهد تو را بر آذر
گر عادت است رسم تکلف میان خلق
ما عارفیم و عادت ما ترک عادت است
گر چه از چشم خلق شد پنهان
آشکار است نزد درویشان
گر تو فانی شوی ز جود وجود
آن یکی هست و بود و خواهد بود
گر جوهر جان ما بود پاک
ما را نبود ز هیچ کس باک
گر تو را عزم هست تا دربند
رو به شروان نه و میان دربند
گر بیابی از آن لبش حلوا
مشکلاتت همه شود حل وا
گر برافتد حجاب ما از ما
قطره و موج و جو بود دریا