به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

یا حبیبی و قرة العینی

انا عینک و عینک عینی

به حقیقت یکی بود بی شک

در ظهور این دوئی نمود آن یک

احولست آنکه یک دو می بیند

چون دو بیند یگانه ننشیند

صوت صادق بود صدا کاذب

راز صادق مگوی با کاذب

صفت و ذات واحدش خوانند

بی صفت ذات را احد دانند

به صفت ذات او توان دانست

هر که دانست آنچنان دانست

آنکه دانیم ذات موصوفست

حضرت اوست آنکه مکشوفست

گنج و نا گنج نزد او گنجد

گنج او در دلم نکو گنجد

عاشقانی که عین یکدگرند

عین خود را به عین خود نگرند

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

عدد از واحد آشکارا شد

واحدی در عدد هویدا شد

کثرت و وحدتست در هر باب

مجملا و مفصلا دریاب

کثرتش چون حباب دان دایم

وحدتش بحر و این به آن قایم

وحدت و کثرت اعتباری دان

نسخهٔ عقل را چنین می خوان

نقش عالم خیال می بینم

در خیال آن جمال می بینم

او لطیف است و در همه ساری

آب رحمت بجوی او جاری

نه حلول است حلّ و حال منست

سخنی از من و کمال منست

هر که در معرفت سخن راند

وصف خود می کند اگر داند

تو منی ، من تو ام دوئی بگذار

من نماندم تو هم دوئی بگذار

انت ما انت و انا ما هو

هو هو لا اله الا هو

لیس فی الدار غیره باقی

غیره عندنا کر اغراقی

هر چه داریم جمله جود وی است

جود او نزد ما وجود وی است

ور تو گوئی که غیر او باشد

بد نباشد همه نکو باشد

تن بود سایبان و جان خورشید

آن یکی چتر دان و آن جمشید

سایه و شخص می نماید دو

در حقیقت یکی است بی من و تو

مرغ سان سوزم و دو جانم پر

سیدم پر ز سوز و سوزم پر

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

آن یکی کوزه ای ز یخ برداشت

کرد پر آب یک زمان بگذاشت

چون هوا ز آفتاب گرمی یافت

گرمیش بر وجود کوزه بتافت

آب شد برف و کوزه شد با آب

اسم و رسم از میانه شد دریاب

اول ما چو آخر ما شد

قطره دریاست چون به دریا شد

قطر و بحر و موج و جو آبند

عین ما را به عین ما یابند

نقد گنجینه ای قدم مائیم

گرچه موجیم عین دریائیم

آب در هر قدح که جا گیرد

در زمان رنگ آن انا گیرد

گر نه آبست اصل گوهر چیست

جوهر گوهر منور چیست

همه عالم چو گوهری دریاب

عین او بین و جوهری دریاب

چیست عالم به نزد درویشان

پرده دار حقیقت ایشان

آن حقیقت که اول همه اوست

صورتش عالمست و معنی دوست

گنج و گنجینه و طلسم نگر

صفت و ذات بین و اسم نگر

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

حمد آن حامدی که محمود است

بخشش اوست هر چه موجود است

فرض عین است حمد حضرت او

بر همه خلق خاصه بر من و تو

حمد او از کلام او گویم

لاجرم حمد او نکو گویم

شکر شکر او چه شیرین است

شکر گویم که شکّرم این است

مدح صنعت چو مدح صانع اوست

مدح جمله بگو که این نیکوست

هر چه مخلوق حضرت اویند

همه تسبیح حضرتش گویند

صد هزاران درود در هر دم

بر روان خلاصهٔ عالم

آنکه عالم طفیل او باشد

روح قدسی ز خیل او باشد

عارف سرّ عین عالم اوست

واقف راز اسم اعظم اوست

عقل اول وزیر آن شاه است

باطنا شمس و ظاهرا ماه است

در الف نقطه ایست بنهفته

اول و آخر الف نقطه

نقطه در الف نموده جمال

الفی در حروف بسته خیال

بی الف بی و بی الف بی تی

الفی بی نقط بود نی تی

قطب عالم چو نقطه پرگار است

دایره گرد نقطه در کار است

مظهر اسم اعظمش خوانم

بلکه خود اسم اعظمش دانم

اول او دلایل است به حق

واقف است از مقید و مطلق

عارفانی که علم ما دانند

صفت و ذات و اسم اعظمش دانم

اسم الله اصل اسم ویست

آن یکی گنج و این طلسم وی است

کل شیئی له کمرآت

وجه کلها مساوات

لیس بینی و بینه بین

هو فی العین لاتقل عین

عین وحدت ظهور چون فرمود

بحر در قطره رو به ما بنمود

گر هزار است ور هزار هزار

اول او یکی بود به شمار

آینه صدهزار می بینم

در همه روی یار می بینم

بلکه یک آینه بود این جا

صور مختلف در او پیدا

کون کونی یکون من کونه

عین عینی بعینه عینه

یک شراب است و جام رنگارنگ

رنگ بی رنگ می دهد نیرنگ

رنگ می رنگ جام می باشد

وین عجب بین که جام می باشد

هر کجا ساغریست می دارد

جان سرمست ذوق وی دارد

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

ز ذوق خود تو را آگاه کردم

بهانه آفتاب و ماه کردم

دوئی بگذار تا باشی یگانه

مراد ما یکی دیگر بهانه

درآ در حلقهٔ رندان سرمست

تو را گر میل ذوق عارفانست

فنا شو تا بقا یابی ز باقی

سبو می کش که یابی لطف ساقی

خراباتست و ما مست و خرابیم

چو رندان اوفتاده در شرابیم

ز بحری قطره ای گفتم عیانش

معانی خوشی کردم بیانش

ز شرک خودپرستی گر برستی

به غیر از حضرت حق کی پرستی

خیال غیر خوابی می نماید

همه عالم سرابی می نماید

به بزم عاشقان ما گذر کن

دمی در چشم مست ما نظر کن

طلب کن گنج اسمای الهی

اگر یابی بیابی پادشاهی

اگر اسم و مسمی را بدانی

به ذوق این شرح اسما را بخوانی

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

وجودی در همه عالم عیان است

ولی از دیدهٔ مردم نهان است

به هر آئینه حسنی می نماند

ز هر برجی به شکلی نو برآید

تو نقد گنج او در کنج عالم

طلب این کنج و این گنجینه فافهم

حقیقت در دو عالم جز یکی نیست

یکی هست و در آن مأوا شکی نیست

خیال ار نقش می بندد به خوابی

جز او تعبیر خوابی خود نیابی

ز می جامیست پر می بر کف ما

حبابی می نماید عین دریا

که دارد این چنین ذوقی که ما راست

که ذوق ما همه عالم بیاراست

معانی بیان نعمت الله

بپرس از آفتاب و حضرت ماه

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

بیا با ما درین دریا به سر بر

از اینجا دامنی خوش پر گهر بر

ز ما بشنو حبابی پر کن از آب

حباب از آب و در وی آب دریاب

به معنی آب در صورت حباب است

ببین در این و آن کان هر دو آبست

دمی در آفتاب و سایه بنگر

در آن هم سایه را همسایه بنگر

چه دریائی که ما غرقیم در وی

چه خوش جامی که ما داریم پر می

درین دریا به عین ما نظر کن

صدف بشکن تماشای گهر کن

اگر نورست اگر ظلمت که او راست

به راه کج مرو بشنو ز ما راست

وجودی جز وجود او نبینی

اگر آئی به چشم ما نشینی

به نور او جمال او توان دید

چنین می بین که سید آنچنان دید

نشان بی نشانی عارفان است

اگرچه بی نشانی هم نشان است

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

ابتدای سخن به نام یکی

در دو عالم یک است و نیست شکی

جود او می دهد وجود به ما

جام گیتی نما نمود به ما

دیدهٔ ما نکو شده روشن

چشم عالم به نور او روشن

در همه نور او عیان دیدیم

تو چنین بین که ما چنان دیدیم

نور اسمای اوست در اشیا

خوش بود هر که خواند این اسما

آسمان و زمین و لوح و قلم

روشن از نور او بود فافهم

او یکی و صفات او بسیار

لیس فی الدار غیره دیار

نعمت اللهم و شدم آگاه

گفته ام لا اله الا الله

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

جامع مجموع اسما آدم است

لاجرم او روح جمله عالم است

عقل اول درهٔ بیضا بود

صورت و معنی ز جد ما بود

آدمی معنی است عقل کل به نام

جملهٔ عالم از او یابد نظام

حضرت مبدا چو او را آفرید

مبدا مجموع عالم شد پدید

علم اجمالیست او را از قضا

لاجرم لوح قضا خوانیم ما

نفس کلیه از او حاصل شده

این و آن با یکدگر واصل شده

مرد و زن یعنی نفوس و هم عقول

فرع ایشانند این هر دو اصول

نفس کل یاقوتهٔ حمرا بود

این کسی داند که او از ما بود

بعد از این هر دو طبیعت گفته اند

در این معنی بحکمت سفته اند

علم تفصیلی ز لوح دل بخوان

جامع علم قدر باشد چنان

آن گهی باشد هیولا یاد دار

صورتی خوش بر هیولائی نگار

هر دو با هم جسم کلّی خوانده اند

خوش حکیمانه سخنها رانده اند

عرش اعظم تخت الرّحمن بگو

الرحیم از کرسی اعلا بجو

سقف جنت عرش کرسی زمین

خوش جنانی باشد ار یابی چنین

بندگی سید هر دو سرا

این چنین فرمود ما را از خدا

هفت افلاکند نیکو یاد دار

کوکب هر یک به هر یک می شمار

چون زحل چون مشتری مریخ هم

آفتاب و زهره همچون جام جم

با عطارد ماه خوش سیما بود

نیست پنهان این سخن پیدا بود

چار ارکان مخالف بعد ازاین

معدنست و پس نبات ای نازنین

باز حیوان آنگهی جن ای پسر

نیک ترتیبی است نیکو می نگر

در زمین و آسمان باشد ملک

روز و شب خیرات می باشد ملک

آخر ایشان همه انسان بود

گر چه انسان اول ایشان بود

معنیش اول ، به صورت آخر است

روح باطن ، جسم پاکش ظاهر است

جامع مجموع اسما او بود

جمله می دان کاین جعل نیکو بود

روشنست و دیده ام در آینه

می نماید نور او هر آینه

از وجودش یافته عالم نظام

بلکه جان عالم است او والسلام

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

 

گرم باش و آتشی خوش برفروز

خرقه و سجاده و هستی بسوز

صورت و معنی به این و آن گذار

دنیی و عقبی به جسم و جان گذار

جام می بگذار و ساقی را طلب

تا چو رندان مستی ای یابی عجب

بعد از آن مستی چو ما هشیار شو

عارفانه بر سر بازار شو

تا ببینی آن یکی اندر یکی

خود یکی باشی و باشی نیککی

هر کجا کنجیست گنجی در وی است

کنج دل بی گنج عشق وی کی است

هر صدف در بحر ما دُر خوشاب

باشد آن حاصل ولی از عین آب

گوهر ار جوئی درین دریا بجو

جوهر دُر یتیم از ما بجو

عین او در عین اعیان رو نمود

چون نظر فرمود غیر او نمود

یک حقیقت صد هزارش اعتبار

آن یکی باشد یکی نی صد هزار

قطره و موج و حباب و جو نگر

عین این دریای ما نیکو نگر

درصد آئینه یکی چون رو نمود

صد نمود اما به جز یک رو نبود

جامی از می پر ز می داریم ما

جرعه ای با غیر نگذاریم ما

در خرابات مغان رندان تمام

می خورند شادی سید والسلام

ادامه مطلب
سه شنبه 10 مرداد 1396  - 11:08 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 268

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4559143
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث