به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

تا فلک را میسر است مدار

تا زمین را مقرر است قرار

تا کند آفتاب زر پاشی

تا کند نوبهار نقاشی

تا بود در میانهٔ پرگار

گردش هفت کوکب سیار

تا بود کاینات را بنیاد

تا بود خاک و آب و آتش و باد

جم ثانی جمال دنیی و دین

خسرو تاج بخش تخت نشین

پادشاه جهان علی‌الاطلاق

سایهٔ لطف حق ابواسحاق

در جهان شاد و کامران بادا

حکم او چون قضا روان بادا

زحلش کمترینه دربانی

مشتری داعی ثناخوانی

از سپاهش پیاده ای بهرام

آن که ترک سپهر دارد نام

پرتو روی ساقیش خورشید

کفش گردان مطربش ناهید

تیر شاگرد منشیان درش

سر نهاده بر آستان درش

چنبر ماه نعل یکرانش

کرهٔ چرخ گوی میدانش

خطبه و سکه عالی از نامش

بر جهانی ز فیض انعامش

رای اعلاش عدل ورزیده

کرمش هرچه دیده بخشیده

تا ابد پادشاه هفت اقلیم

درگه او پناه هفت اقلیم

دولتش در زمان تیغ و قلم

بازویش قهرمان ظلم و ستم

بنده کز بندگان آن درگاه

کمترین چاکریست دولتخواه

داشت اندر دماغ سودائی

که گرش فرصتی بود جائی

شمه‌ای شرح حال عرضه کند

صورت اختلال عرضه کند

دید ناگه ظهیر را در خواب

گفت حالی بکن به شعر شتاب

من از این پیش بیتکی سه چهار

گفته‌ام زانچه هست لایق کار

نسخهٔ آن برون کن از دیوان

وقت فرصت به عزم عرض رسان

بنده بر وفق رای مولانا

میکند بیتهای او انها

«عالمی برفراز منبر گفت

که چو پیدا شود سرای نهفت

ریشهای سفید را ز گناه

بخشد ایزد بریشهای سیاه

باز ریش سیاه روز امید

باشد اندر پناه ریش سفید

مردکی سرخ ریش حاضر بود

چنک در ریش زد چو این بشنود

گفت ما خود در این شمار نه‌ایم

در دو گیتی به هیچ کار نه‌ایم

بنده آن سرخ ریش مظلوم است

که ز انعام شاه محروم است

ملک او تا به حشر باقی باد

مهر و ماهش ندیم و ساقی باد»

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 5:02 PM

بیش از این از ملک هر سالی مرا

خرده‌ای از هر کناری آمدی

در وثاقم نان خشک و تره‌ای

در میان بودی چو یاری آمدی

گه گهی هم باده حاضر میشدی

گر ندیمی یا نگاری آمدی

نیست در دستم کنون از خشک و تر

زآنچه وقتی در کناری آمدی

غیر من در خانه‌ام چیزی نماند

هم نماندی گر به کاری آمدی

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 5:01 PM

 

مردم به عیش و شادی و من در بلای قرض

هریک به کار و باری و من مبتلای قرض

قرض خدا و قرض خلایق به گردنم

آیا ادای فرض کنم یا ادای قرض

خرجم فزون ز غایت و قرضم برون ز حد

فکر از برای خرج کنم یا برای قرض

از هیچ خط نتابم غیر از سجل دین

وز هیچکس ننالم غیر از گوای قرض

در شهر قرض دارم واندر محله قرض

در کوچه قرض دارم واندر سرای قرض

از صبح تا به شام در اندیشه مانده‌ام

تا خود کجا بیابم ناگه رجای قرض

مردم ز دست قرض گریزان و من به صدق

خواهم پس از نماز و دعا از خدای قرض

عرضم چو آبروی گدایان به باد رفت

از بس که خواستم ز در هر گدای قرض

گر خواجه تربیت نکند نزد پادشا

مسکین عبید چون کند آخر دوای قرض

خواجه علاء دولت و دین آن که جز کفش

هرگز کسی ندید به گیتی سزای قرض

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:47 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 27

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4289064
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث