به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

مرا قرض هست و دگر هیچ نیست

فراوان مرا خرج و زر هیچ نیست

جهان گو همه عیش و عشرت بگیر

مرا زین حکایت خبر هیچ نیست

هنر خود ندانم و گر نیز هست

چو طالع نباشد هنر هیچ نیست

عنان ارادت چو از دست رفت

غم و فکر برگ و دگر هیچ نیست

به درگاه او التجا کن عبید

که این رفتن در به در هیچ نیست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:47 PM

 

خدایگان جهان رکن دین عمیدالملک

توئی که چرخ به جاه تو التجا دارد

قضا به هرچه اشارت کنی مطیع شود

قدر به هرچه رضا باشدت رضا دارد

کسیکه پرتو رای تو در ضمیر آرد

چه التفات به جام جهان نما دارد

به دست هرکه فتد خاک آستانهٔ تو

نظر حرام بود گر به کیمیا دارد

توئی که پشت فلک با همه بلندی قدر

ز بار بر تو پیوسته انحنا دارد

حمایت تو کسی را که در پناه آرد

چه غم ز گردش ایام بی‌حیا دارد

جهان پناها ده سال بیش میگذرد

که بنده نام دعاگوئی شما دارد

نه جز شماش مربی نه جز شما مخدوم

نه جز شما به جهان یار و آشنا دارد

نه جز به لطف تو کان در بیان نمیگنجد

به کس توقع اهلا و مرحبا دارد

نه همچو مردم دیگر به هر کجا که رسد

دری گشاده ببیند سری فرا دارد

ز آستان تو هرگز به هیچ جا نرود

اگرچه پیش وضیع و شریف جا دارد

به عهد چون تو وزیری و این چنین شاهی

روا بود که ورا چرخ در عنا دارد

گهم به سلسله قرض پای بند کند

گهم به منت و افلاس مبتلا دارد

نه خواجه تربیتی میکند مرا هرگز

نه پادشه نظری سوی این گدا دارد

عبید لاجرم اکنون چو دشمن خواجه

نه زر نه جامه نه چادر نه چارپا دارد

نه برگ آنکه تواند ملازمت کردن

نه ساز و آلت و اسباب انزوا دارد

ز بخت خویش برنجم که از نحوست او

همیشه کارک من رو به قهقرا دارد

کمان چرخ به من تیر نکبت اندازد

کمند دهر مرا بستهٔ بلا دارد

ز روزگار فراغت چگونه دارم چشم

چنین که خواجه فراغت ز حال ما دارد

روا بود که چنین خوار و بی‌نوا باشد

کسیکه همچو تو مخدوم و مقتدی دارد

به لطف خاطر یاران و بندگان دریاب

که کار همت یاران باصفا دارد

به وقت فرصت اگر مصلحت بود با شاه

بگو فلان به جنابت امیدها دارد

هزار سال بمان کامران که روح‌الامین

مزید جاه ترا دست در دعا دارد

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:47 PM

 

سلطان تاج بخش جهاندار امیر شیخ

کاوازهٔ سعادت جودش جهان گرفت

شاهی چو کیقباد و چو افراسیاب گرد

کشور چو شاه سنجر و شاه اردوان گرفت

پشتی دین به قوت تدبیر پیر کرد

روی زمین به بازوی بخت جوان گرفت

در عیش ساز و عادت خسرو بنا نهاد

در رسم و عدل شیوهٔ نوشیروان گرفت

ایوان و قصر و جنت و فردوس برفراشت

در وی نشست شاد و قدح شادمان گرفت

هر بنده‌ای که بر در او جایگاه یافت

خود را امیر خسرو صاحبقران گرفت

بنگر که روزگار چه بازی پدید کرد

نکبت چگونه دولت او را عنان گرفت

جوشی بزد محیط بلائی به ناگهان

ملک و خزانه و پسرش در میان گرفت

یا سوز و گریه‌ای که بهم برزد آن بنا

یا دود ناله‌ای که در آن دودمان گرفت

کان بوستان سرای که آئین و رنگ و بوی

خلد برین ز رونق آن بوستان گرفت

اکنون بدان رسید که بر جای عندلیب

زاغ سیه دل آمد و در او مکان گرفت

قصری که برد فرخی از فر او همای

سگ بچه کرد در وی و جغد آشیان گرفت

در کار روزگار و ثبات جهان عبید

عبرت هزار بار از این می‌توان گرفت

بیچاره آدمی چو ندارد به هیچ حال

نه بر ستاره داد و نه بر آسمان گرفت

خوشوقت مقبلی که دل اندر جهان نبست

واسوده خاطریکه ز دنیا کران گرفت

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:47 PM

 

چون ز بهر فال بگشائی کتاب

از عبید آن فال را بشنو جواب

حرف اول را ز سطر هفتمین

بنگر از رای بزرگان سر متاب

از حروف آن حرف کاندر فاتحه است

باشد آن بی شک دلیل فتح باب

وآنچه شرحش میدهم کان نامده است

نیک باشد گر کنی زان اجتناب

ثا و جیم و خا و زا آنگاه شین

ظاء و فا والله اعلم بالصواب

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:47 PM

در این مقام فرح‌بخش و جای روحفزای

بخواه باده و بر دل در طرب بگشای

به عیش کوش و حیات دو روزه فرصت دان

چو برق میگذرد عمر، کاهلی منمای

به دستگیری ساغر خلاص شاید یافت

ز جور وهم زمین گرد آسمان پیمای

به پایمردی گلگونه میتوان رستن

ز دست حادثهٔ روزگار محنت زای

طریق زهد نه راهست گرد هرزه مگرد

حدیث توبه نه کار است زان سخن بازآی

شراب خوار، به بزم خدایگان جهان

به کام عیش و طرب راه عمر میپیمای

جهان فیض و کرم رکن دین عمیدالمللک

که باد تا به ابد در پناه لطف خدای

فروغ رایش چون آفتاب عالمگیر

اساس جاهش مانند قطب پا بر جای

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:42 PM

تجلت من سمات الامانی

تباشیر المسرة والامان

و صبح النحج لاح وهب سحرا

نسیم الانس موصوب الجنان

واضحی الروض مخضرا فبادر

الی الاقداح من کف القیان

نهان چون زاهدان تا کی خوری می

چو رندان فاش کن راز نهانی

بزن مطرب نوای ارغنونی

بده ساقی شراب ارغوانی

ادر کاسا و لاتسکن و عجل

ودع هذا التکاسل والتوانی

معتقة لدی الحکماء حلت

علی نغم المثالث والمثانی

غم فردا نخور دیگر تو خوش باش

منت میگویم آن دیگر تو دانی

مجوی از عهد گردون استواری

مخواه از طبع دنیا مهربانی

مده وقت طرب یکباره از دست

دوباره نیست کس را زندگانی

می‌نوشین ز دست دلبری گیر

که در قد و خدش حیران بمانی

یضاهی خده وردا طریا

تبسم ثغره کالا قحوانی

ز حالش هوشیاران کرده مستی

ز چشمش برده مستان ناتوانی

چو گل افسانه در مجلس فروزی

چو بلبل شهره در شیرین زبانی

خرد گوید چو آری در کنارش

ندیدم کس بدین نازک میانی

زمان عشرتست و بزم خسرو

سلیمان دوم جمشید ثانی

ابواسحق سلطان جوانبخت

که برخوردار بادا از جوانی

شکوه افزای تخت کیقبادی

سریر افروز بزم خسروانی

فریدون حشمتی در تاج بخشی

سکندر رقعتی در کامرانی

به اقبالش فلک را سربلندی

به دورانش جهان را شادمانی

کند پیوسته بر ایوان قدرش

زحل چوبک ز نی مه پاسبانی

همش تایید و نصرت لایزالی

همش اقبال و دولت آسمانی

همایون سایهٔ چتر بلندش

چو خورشید است در کشورستانی

همیشه کوتوال دولت او

کند بر بام گردون دیده‌بانی

خجسته کلک او در گنج پاشی

مبارک دست او در زر فشانی

گهربار است چون ابر بهاری

درم ریز است چون باد خزانی

به عهد عدل سلطان جوان بخت

که او را میرسد فرمان روانی

نجونا من تطرق حادثات

عفو نامن بلیات الزمانی

ثنای شاه کار هرکسی نیست

مقرر بر عبید است این معانی

همیشه تا بدین فیروزه گون کاخ

کند خورشید تابان قهرمانی

ظفر با موکب او همعنان باد

که بروی ختم شد صاحبقرانی

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:42 PM

 

ای کاخ روح‌پرور و ای قصر دلگشای

چون روضه دلفریبی و چون خلد جانفزای

هم شمسهٔ تو غیرت خورشید نوربخش

هم برگهٔ تو خجلت جام جهان نمای

فرخنده درگه تو شهانراست سجده‌گاه

عالی جناب تو ملکانراست بوسه جای

در کنه وصف تو نرسد عقل دور بین

بر قدر بام تو نرود وهم دور پای

زان سایهٔ همای همایون نهاده‌اند

کز سایهٔ تو می‌طلبد فرخی همای

چون گلشن بهشت‌سرا بوستان تست

شادی فزای و خرم و جانبخش و دلربای

از بلبلان مدام پر از ساز زیر و بم

وز مطربان همیشه پر از بانگ چنگ و نای

تا بزمگاه شاه جهان گشته‌ای شدست

از روی فخر کنگره‌هایت سپهر سای

خورشید ملک و سایهٔ یزدان جمال دین

سلطان عدل گستر و شاه خجسته رای

هم مانده پیش همت او ابر بی‌گهر

هم گشته پیش دست و دلش بحر و کان گدای

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:39 PM

 

گوئیا خلد برینست این همایون بارگاه

یا حریم کعبه یا فردوس یا ایوان شاه

پیشگاه حضرتش گردنکشانرا بوسه جای

بر غبار آستانش پادشاهان را جباه

چون ستاره در شعاع شمس پنهان میشود

چون فروغ شمسه‌هایش بنگرد خورشید ماه

گر تفرجگاه جنات نعیمت آرزوست

چشم بگشا تا ببینی جنت بی‌اشتباه

واندر او تخت سلیمان دوم دارای دهر

شاه گیتی‌دار جمشید فریدون دستگاه

آفتاب هفت کشور خسرو مالک رقاب

سایهٔ حق شیخ ابواسحق بن محمودشاه

خسروان را درگه والای او امید گاه

بارگاه عالیش گردن فرازان را پناه

مشگ تاتاری شود چون پاش بوسد خاکرا

سرو گردد گر از آنحضرت نظر یابد گیاه

مثل او سلطان نیابد در جهان وین بحث را

هر کجا دعوی کنم از من نخواهد کس گواه

چشم بد دور از جنابش باد و بادا تا ابد

دولتش باقی جهان محکوم و یاری ده اله

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:39 PM

 

ای شکوهت خیمه بر بالای هفت اختر زده

هیبت بانگ سیاست بر شه خاور زده

شیخ ابواسحق سلطانیکه از شمشیر او

مهر لرزانست و مه ترسان و گردون سرزده

دولت اقبال در بالای چترت دائما

همچو مرغابی سلیمانی پر اندر پر زده

هر کجا صیت تو رفته خطبه‌ها آراسته

هر کجا نامت رسیده سکه‌ها بر زر زده

روز اول مشتری چون دید فرخ طالعت

در جهانگیری به نامت فال اسکندر زده

بندگانت پایه بر عرش معلی ساخته

پاسبانانت علم بر طارم اخضر زده

هرکجا فیروز بختی شهریاری صفدری

از دل و جان لاف خدمتکاری این در زده

از قبولت هرکه او چوگان دولت یافته

گوی در میدان این ایوان مینا در زده

مطربان بزم جان بخشت به هر آوازه‌ای

طعنه‌ها بر نغمهٔ ناهید خنیاگر زده

ابر دستت بر جهان باران رحمت ریخته

برق تیغت درنهاد دشمنان آذر زده

هرکجا شه عزم کرده همچو فراشان ز پیش

دولتنجا سایبان افراخته چادر زده

با سپاهت هرکه یک ساعت به پیکار آمده

از دو پیکر زخمها یا بیش بر پیکر زده

هم سماک رامحش صد تیر در دل دوخته

هم شهاب رایتش صد تیر بر مغفر زده

داده هر روز آستانت را چو شاهان بوسها

هر سحر کز جیب گردون جرم خور سر بر زده

تا ابد نام تو باقی باد و نام دشمنت

همچو مرسوم منش ناگه قلم بر سر زده

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:39 PM

 

ای دوش چرخ غاشیه گردان جاه تو

خورشید در حمایت پر کلاه تو

شاه جهان سکندر ثانی جمال دین

ای برتر از شهان جهان دستگاه تو

تا چشم دشمنان شود از بیم او سفید

سر بر فراخت پرچم گیسو سیاه تو

در دعوی سعادت دنیا و آخرت

نزدیک عقل داد و کرم بس گواه تو

در معرضی که جیش تو بر خصم چیره شد

خورشید تیره گشت ز گرد سپاه تو

تو جان عالمی و علی سهل جان جان

تو در پناه خالق و او در پناه تو

تا در پی همند شب و روز و ماه و سال

بادا خجسته روز و شب و سال و ماه تو

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:39 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 27

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4334409
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث