به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

ز من مپرس که بر من چه حال میگذرد

چو روز وصل توام در خیال میگذرد

جهان برابر چشمم سیاه میگردد

چو در ضمیر من آن زلف و خال میگذرد

اگر هلاک خودم آرزوست منع مکن

مرا که عمر چنین در ملال میگذرد

خیال مهر تو در چشم هر سهی سرویست

که در حوالیش آب زلال میگذرد

ز بوی زلف توام روح تازه میگردد

سپیده‌دم که نسیم شمال میگذرد

من و وصال تو آن فکر و آرزو هیهات

که بر دماغ چه فکر محال میگذرد

غلام و چاکر روی چو ماه توست عبید

وزین حدیث بسی ماه و سال میگذرد

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:15 PM

دردا که درد ما به دوائی نمیرسد

وین کار ما به برگ و نوائی نمیرسد

در کاروان غم چو جرس ناله میکنم

در گوش ما چو بانگ درائی نمیرسد

راهی که میرویم به پایان نمی‌بریم

جهدی که میکنیم بجائی نمیرسد

این پای خسته جز ره حرمان نمیرود

وین دست بسته جز به دعائی نمیرسد

بر ما ز عشق قامت و بالاش یک نفس

ممکن نمیشود که بلائی نمیرسد

هرگز دمی به گوش گدایان کوی عشق

از خوان پادشاه صلائی نمیرسد

گفتم گدای کوی توام گفت ای عبید

سلطانی این چنین به گدائی نمیرسد

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:15 PM

 

دوشم غم تو ملک سویدا گرفته بود

دودم ز سینه راه ثریا گرفته بود

جان را ز روی لعل تو در تنگ آمده

دل را ز شوق زلف تو سودا گرفته بود

میدید شمع در من و میسوخت تا به روز

زآن آتشی که در من شیدا گرفته بود

از دیده‌ام خیال تو محروم گشت باز

کاطراف خانه‌اش همه دریا گرفته بود

میخواست خرمی که کند در دلم وطن

تا او رسید لشگر غم جا گرفته بود

صبر از برم رمید و مرا بیقرار کرد

گوئی مگر که خاطرش از ما گرفته بود

مسکین عبید را غم عشقت بکشت از آنک

او را غریب دیده و تنها گرفته بود

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

 

سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست

آدمی نیست که مجنون پری‌روئی نیست

هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل

که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست

قبله‌ام روی بتانست و وطن کوی مغان

به از این قبله‌ام و خوشتر از این کوئی نیست

کس مرا از دل سرگشته نشانی ندهد

عجب از معتکف گوشهٔ ابروئی نیست

میتوان دامن وصلت به کف آورد ولی

ای دریغا که مرا قوت بازوئی نیست

هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد

زخم تیر مژه را مرهم و داروئی نیست

سر موئی نتوان یافت بر اعضای عبید

که در او ناوکی از غمزهٔ جادوئی نیست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

 

نه به ز شیوهٔ مستان طریق ورائی هست

نه به ز کوی مغان گوشه‌ای و جائی هست

دلم به میکده زان میکشد که رندان را

کدورتی نه و با یکدیگر صفائی هست

ز کنج صومعه از بهر آن گریزانم

که در حوالی آن بوریا ریائی هست

گرت به دیر مغان ره دهند از آن مگذر

قدم بنه که در آن کوچه آشنائی هست

فراغ از دل درویش جو که مستغنی است

ز هرکجا که امیری و پادشاهی هست

به عیش کوش و مپندار همچو نااهلان

که عمر را عوض و وقت را قضائی هست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

 

دلی که بستهٔ زنجیر زلف یاری نیست

به پیش اهل نظر هیچش اعتباری نیست

سری که نیست در او کارگاه سودائی

به کارخانهٔ عیشش سری و کاری نیست

ز عقل برشکن و ذوق بیخودی دریاب

که پیش زنده دلان عقل در شماری نیست

ملامت من مسکین مکن که در ره عشق

به دست عاشق بیچاره اختیاری نیست

دگر مگوی که هر بحر را کناری هست

از آنکه به جز غم عشق را کناری نیست

ز شوق زلف بتان بیقرار و سرگردان

منم که مثل من آشفته روزگاری نیست

اگر ز مستی و رندی عبید را عاریست

مرا از این دو صفت هیچ عیب و عاری نیست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

 

بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست

بیش از این قوت سرپنجهٔ هجرانم نیست

کرده‌ام عزم سفر بو که میسر گردد

میکنم فکر و جز این چاره و درمانم نیست

روی در کعبهٔ جان کرده به سر می‌پویم

غمی از بادیه و خار مغیلانم نیست

سیل گو راه در او بند به خوناب سرشک

غرق طوفان شده اندیشهٔ بارانم نیست

سر اگر میرود از دست بهل تا برود

سر سودای سر بی سر و سامانم نیست

حسرت دیدن یاران جگرم سوخت عبید

بیش از این طاقت نادیدن یارانم نیست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

 

در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست

ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست

در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است

حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست

خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما

عمری که خوش نمیگذرد در حساب نیست

اینک شراب اگر هوست میکند وضو

در آفتابه کن که در این خانه آب نیست

ما را که ملک فقر و قناعت مسلم است

حاجت به جود خسرو مالک رقاب نیست

همچون عبید خانهٔ هستی خراب کن

زیرا که جای گنج به جز در خراب نیست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

 

هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت

یکدم خیال روی توام از نظر نرفت

جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد

سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت

هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت

هم بیخبر بیامد و هم بی‌خبر برفت

در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد

کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت

عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت

کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت

شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند

کو چون عبید در سر این شور و شر نرفت

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

 

حاصل ز زندگانی ما جز وبال نیست

وز روزگار بهره به جز از ملال نیست

نقش سه شش طلب مکن از کعبتین دهر

کین نقش پنج روزه برون از خیال نیست

چون منصب بزرگی و چون جاه و ملک و مال

بی وصمت تزلزل و عیب و زوال نیست

خوش خاطری که منصب و جاه آرزو نکرد

خرم دلی که در طلب ملک و مال نیست

از خوان ممسکان مطلب توشهٔ حیات

کان لقمه پیش اهل طریقت حلال نیست

در وضع روزگار نظر کن به چشم عقل

احوال کس مپرس که جای سؤال نیست

چون زلف تابدادهٔ خوبان در این دیار

هرجا که سرکشی است به جز پایمال نیست

در موج فتنه‌ای که خلایق فتاده‌اند

فریاد رس به جز کرم ذوالجلال نیست

از غم چنان برست دل ما که بعد از این

در وی به هیچ وجه طرب را مجال نیست

جانم فدای خاطر صاحب دلی که گفت:

«شیراز جای مردم صاحب کمال نیست»

درویشی و غریبی و زحمت ز حد گذشت

زین بیش ای عبید مرا احتمال نیست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:09 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 27

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4359844
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث