به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

لطف تو از حد برون حسن تویی منتهاست

نیش تو نوش روان درد تو درمان ماست

عشق تو بر تخت دل حاکم کشور گشای

مهر تو بر ملک جان والی فرمانرواست

پرتو رخسار تو مایهٔ مهر منیر

چهرهٔ پرچین تو جادوی معجز نماست

نرگس فتان تو لعبت مردم فریب

غمزهٔ غماز تو جادوی معجز نماست

از تو همه سرکشی وز طرف ما هنوز

روی امل بر زمین دست طمع بر دعاست

گر کشدت ای عبید سر بنه و دم مزن

عادت خوبان ستم چارهٔ عاشق رضاست

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

دلا با مغان آشنائی طلب

ز پیر مغان آشنائی طلب

به کنج قناعت گرت راه نیست

ز دیوانگان رهنمائی طلب

وگر اوج قدست کند آرزو

ز دام طبیعت رهائی طلب

اگر عارفی راه میخانه گیر

و گر ابلهی پارسائی طلب

دوای دل خسته از درد جوی

نوای خود از بینوائی طلب

اگر صد رهت بشکند روزگار

مکن از خسان مومیائی طلب

عبید ار گدائی غنیمت شمار

وگر پادشاهی گدائی طلب

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

دارم بتی به چهرهٔ صد ماه و آفتاب

نازکتر از گل تر و خوشبوتر از گلاب

رعناتر از شمایل نسرین میان باغ

نازنده‌تر ز سروسهی بر کنار آب

در تاب حیرت از رخ او در چمن سمن

در خوی خجلت از تب او در قدح شراب

شکلی و صد ملاحت و روئی وصد جمال

چشمی وصد کرشمه و لعلی وصد عتاب

خورشید در نقاب خجالت نهان شود

از روی جانفزاش اگر بر فتد نقاب

در حلقه‌های زلفش جانهای ما اسیر

از چشمهای مستش دلهای ما کباب

فریاد از آن دو سنبل مشکین تابدار

زنهار از آن دو نرگس جادوی نیمخواب

هرگه که زانوئی زند و باده‌ای دهد

من جان به باد بر دهم آن لحظه چون حباب

روزیکه با منست من آنروز چون عبید

از عیش بهره‌مندم و از عمر کامیاب

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را

کفر زلف تو برآورد ز ایمان ما را

تا خیال قد و بالای تو در دل بگذشت

خاطر آزاد شد از سرو خرامان ما را

ما که در عشق تو آشفته و شوریده شدیم

می‌کند حلقهٔ زلف تو پریشان ما را

تا به دامان وصالت نرسد دست امید

دست کوته نکند اشگ ز دامان ما را

در ره کعبهٔ وصل تو ز پا ننشینیم

گرچه در پا شکند خار مغیلان ما را

ای عبید از پی دل چند توان رفت آخر

کرد سودای تو بس بی سر و سامان ما را

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا

دوستان چیست در این واقعه تدبیر مرا

من دیوانه نه آنم که نصیحت شنوم

پند پیرانه مده گو پدر پیر مرا

منم و نالهٔ شبگیر بدین سان که منم

کی به فریاد رسد نالهٔ شبگیر مرا

صنما عشق تو با جان بدر آید ناچار

چون فرو رفت غم عشق تو با شیر مرا

گر نه زنجیر سر زلف تو باشد یکدم

نتوان داشت در این شهر به زنجیر مرا

حلقهٔ زلف تو در خواب نمودند به من

جز پریشانی از آن خواب چه تعبیر مرا

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما

ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما

چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان

صبر برون میجهد از دل شیدای ما

چتر همایون عشق سایه چو بر ما فکند

راه خرابات پرس گر طلبی جای ما

از رخ زیبای تو قبله‌گه عام را

کعبهٔ دیگر نباد دلبر ترسای ما

مردم لولی وشیم ما که وسجده کدام

رای هزیمت گرفت عقل سبک رای ما

صوفی افسرده را زحمت ما گو مده

رو تو و محراب زهد ما و چلیپای ما

رطل گرانرا ز دست تا ننهی ای عبید

زانکه روان میبرد عمر سبک پای ما

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

میکند سلسلهٔ زلف تو دیوانه مرا

میکشد نرگس مست تو به میخانه مرا

متحیر شده‌ام تا غم عشقت ناگاه

از کجا یافت در این گوشهٔ ویرانه مرا

هوس در بناگوش تو دارد دل من

قطرهٔ اشگ از آنست چو دردانه مرا

دولتی یابم اگر در نظر شمع رخت

کشته و سوخته یابند چو پروانه مرا

درد سر میدهد این واعظ و میپندارد

کالتفاتست بدان بیهده افسانه مرا

چاره آنست که دیوانگیی پیش آرم

تا فراموش کند واعظ فرزانه مرا

از می مهر تو تا مست شدم همچو عبید

نیست دیگر هوس ساغر و پیمانه مرا

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

در ما به ناز می‌نگرد دلربای ما

بیگانه‌وار میگذرد آشنای ما

بی‌جرم دوست پای ز ما درکشیده باز

تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما

با هیچکس شکایت جورش نمیکنم

ترسم به گفتگو کشد این ماجرای ما

ما دل به درد هجر ضروری نهاده‌ایم

زیرا که فارغست طبیب از دوای ما

هردم ز شوق حلقهٔ زنجیر زلف او

دیوانه میشود دل آشفته رای ما

بر کوه اگر گذر کند این آه آتشین

بی شک بسوزدش دل سنگین برای ما

شاید که خون دیده بریزی عبید از آنک

او میکند همیشه خرابی بجای ما

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا

بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا

لبت به خون دل عاشقان خطی دارد

غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما

مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه

و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا

کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد

که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما

ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست

که زنگیان سیاهش نمی‌کنند رها

دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست

بلی همیشه پریشانی آورد سودا

عبید وصف دهان و لب تو میگوید

ببین که فکر چه باریک و نازکست او را

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

 

شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا

عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا

غم همنشین من شد و من همنشین غم

تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا

زینسان که آتش دل من شعله میزند

تا کی بسوزد این نفس آتشین مرا

ای دوستان نمیدهد آن زلف بیقرار

تا یکزمان قرار بود بر زمین مرا

از دور دیدمش خردم گفت دور از او

دیوانه میکند خرد دوربین مرا

گر سایه بر سرم فکند زلف او دمی

خورشید بنده گردد و مه خوشه‌چین مرا

تا چون عبید بر سر کویش مجاورم

هیچ التفات نیست به خلد برین مرا

ادامه مطلب
چهارشنبه 11 مرداد 1396  - 4:08 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 27

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4359208
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث