به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

صد پردهٔ تصور باطل شکافتیم

تا اندکی معادلهٔ دل شکافتیم

نوری نداشت غمکده، حسن از دریچه تافت

روزن به آن دریجه مقابل شکافتیم

آن کشته ایم کز اثر نوحه های خویش

صد بار جامه در بر قاتل شکافتیم

در جست و جوی لذت زخم نهان تو

هر موی کشته گان تو را دل شکافتیم

بهر فسون درد تو از گوشهٔ لحد

صد ره به چاه جادوی بابل شکافتیم

عرفی خجل نشین که معمای آرزو

آخر به نام مطلب باطل شکافتیم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

 

خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم

زمانه را کنم آباد اگر خراب شوم

بر آن شدم که چنان آتشی برافروزم

که در میانهٔ آن تا ابد کباب شوم

دهان شیشه گشاد است، عشق نزدیک است

که بی نیاز ز کیفیت شراب شوم

چنان ز عشق مهیای تربیت شده ام

که گر ز ذره نظر یابم آفتاب شوم

رسم به مقصد و عمداٌ نایستم از ننگ

به هر طرف، چو همت، گران-رکاب شوم

چنان که همت عرفی سبک عنان کرده است

به گرد او نرسم گر همه شتاب شوم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

 

ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم

نه شرم از قتل فرهادم نه از ننگ از مرگ مجنونم

وبال از هوش دان است، از خردگر همچنین خیزد

همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم

فغان العطش ناگه به گوش خضر ره یابد

بیا ای عشق و بنما ره به سوی چشمهٔ خونم

که در بیرون گلخن بلبلی را در قفس دارد

که فریاد وی از عشق، آتشی افروزد به بیرونم

وگر در سایهٔ طوبی برد خوابم، محال است این

که غم های تو بر بالین بتازد صد شبیخونم

منم کز حرص تاراج متاع درد و غم، عرفی

گهی در آستین دست و گهی در جیب گردانم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

 

چه غم ز رفتن این است، می کشد اینم

که غم تو به بازیچه می برد دینم

فروغ آیینه ام بی چراغ مجلس نیست

کجاست سرمه کش دیدهٔ خدا بینم

امام شهر که مستم ندیده، حیران بود

بیا بگو به تماشا، کنون که رنگینم

ز من فراغت فردوس دور باد که من

بساط ماتمیان بر فراغ می چینم

ز نور ناصیهٔ من صباح می تابد

شبی که دختر زر بود شمع بالینم

چکد ز هر سر مویم هزار چشمهٔ زهر

از آن به چشم دل اهل درد شیرینم

هزار غم سر غم کرده ام ولی در دل

غم تو ریشه فرو کرد، می کشد اینم

روم به میکده، عرفی، که بشکنم توبه

مباد محتسب از دل بیرون کند کینم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

 

دل و جان بردگی بودند و من افسانه شان کردم

چراغ خانقاه شیخ و آتش خانه شان کردم

ز بیم هجر و امید وصال آشفته دل بودم

ز حیرت آشنا گشتم، ز خود بیگانه شان کردم

ز سوز مهوشان درد چندان سوختم خود را

که بر شمع مزار خویش پروانه شان کردم

سبوها دوش در مستی شکستم، لیک یک یک را

دگر بر چیدم و بوسیدم و پیمانه شان کردم

به بزم بی غمان دوشینه بودم میهمان، عرفی

ز بس کز بهر دل بگریستم دیوانه شان کردم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

 

از شش جهتم شکوه زند موج خموشم

در زهر زنم غوطه و سرچشمهٔ نوشم

سر تا به قدم عیبم و از دوستی خویش

عیبی نشناسم کزان پرده نپوشم

بر خلق نخواهم که زنم ناصیهٔ خویش

تا جمله بدانند که من بیهده کوشم

تزویر خرم بهر دو عالم به وکالت

هر گاه که در کوی ریا زهد فروشم

تا فتنهٔ فردای قیامت نشناسی

این مغبچه امروز ببین بر سر دوشم

از دردکشان شو که من غمزده، عرفی

تا بودم از آن جمع نه غم بود نه هوشم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

 

ما لذت فقریم، سخا را نشناسیم

ناسوری زخمیم، شفا را نشناسیم

ما طایر قدسیم، سراسیمه در این دهر

کیفیت این آب و هوا را نشناسیم

مهر لب ما بشکند آشوب بهاران

ما باغ ملولیم نوا را نشناسیم

مستیم و نداریم دل عافیت اندیش

ما کشمکش روز جزا را نشناسیم

در معرکهٔ ریب و ریا عمر به سر شد

زان چهره شناسیم وفا را نشناسیم

در راه وفا کوشش و نازان سوی مستی

تا سر نرود جنبش پا را نشناسیم

یک نالهٔ آشفته فروشیم به صد کام

آرایش بازار دعا را نشناسیم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

عمر در شعر به سر کرده و در باخته ام

عمر در باخته را بار دگر باخته ام

ساقی مصطبهٔ عشقم و می ریخته ام

طایر باغچهٔ قدسم و پر باخته ام

العطش می زند از تشنه لبی هر مویم

که قدح های پر از خون جگر باخته ام

شاید ار تلخ کشم ناله ز حرمان سخن

طوطی گرسنه ام تنگ شکر باخته ام

رصد شرع هنر چون نشود محو که من

شش هزار آیت احکام هنر باخته ام

گفته گر شد ز کفم، شکر که ناگفته به جاست

از دو صد گنج یکی مشت گهر باخته ام

صد مصیبت کده در هر سخنم مدغم بود

گریه و ناله پس شام و سحر باخته ام

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:10 PM

 

به شرح غم نفس را ریش کردیم

درون را عافیت اندیش کردیم

طمع بردیم چندان بر در عشق

که از درد غمش درویش کردیم

اگر رفیتم در جنت مکن عیب

که اول درد و غم را پیش کردیم

جنون با ما نکرد این تیغ بازی

که ما با عقل دور اندیش کردیم

اگر خواریم عرفی جرم او نیست

تحمل های بیش از بیش کردیم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

ما دل به جان خریده و بر باد داده ایم

مرغ حرم گرفته به صیاد داده ایم

سهل است با قفس، دل اگر رفت به سوی دوست

ما مرغ کشته ایم که بر باد داده ایم

سرمایهٔ متاع محبت به دست ماست

این مشتهر به گوش نفریاد داده ایم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4332048
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث