به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ز معموری به تنگم، جز دل ویران نمی خواهم

چو سلطان محبت ملک آبادان نمی خواهم

کسی تا کی پریشان_جنبش و سر در هوا باشد

دگر یار جنونم، عقل سرگردان نمی خواهم

نه داغ تازه می خارد نه زخم کهنه می کاود

بده یا رب دلی، کاین صورت بی جان نمی خواهم

به تسکین دل غم دوستم، ناصح چه می گویی

اگر شیون ندانی این زدن دستان نمی خواهم

ز عالی دودمان عشقم، از راحت بود ننگم

برهمن زادم و کیش مسلمانان نمی خواهم

دم گرم و خراش سینه را من دوست تر دارم

بپوشان رخ که من جان کندن آسان نمی خواهم

گر آب خضر نوشم بایدم از عشق فرمانی

اگر خونم دهی می نوشم و فرمان نمی خواهم

میفشان نشتر الماس بر داغ دلم، عرفی

تهی دستم به سر جمعیت و سامان نمی خواهم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

منم کز بادهٔ عشرت خروشیدن نمی دانم

به دست من مده این می که نوشیدن نمی دانم

طبیبا از دوا بر قامت دیوانه خوی من

مبر پیراهن عصمت که پوشیندن نمی دانم

من آن مست می شوقم که گر صد سال شوق او

نماید آتش و من نیز جوشیدن نمی دانم

به ریش تازه گی از مرهم آسیب نمک ساید

نهی ز الماس و حیرت خروشیند نمی دانم

به صد امید با کوشیدنم در مدعا، عرفی

ز استغنا مدان، با قید کوشیدن نمی دانم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

حال ما بنگر که آهوی حرم گم کرده ایم

رهبر امید را در هر قدم گم کرده ایم

می شود اسباب غم اسباب افزون، گر چه ما

مایهٔ افزایش اسباب غم گم کرده ایم

چون ترنم های مرغان بهشتی نشنوم

ما که دور افتادهٔ باغ ارم گم کرده ایم

طعنه کم تر زن حرم جویان ره گم کرده را

این ملامت بس که ما راه حرم گم کرده ایم

پیر ما از بستن زنار لاف کفر زد

کز عبادت ما در دیر و حرم گم کرده ایم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

از مردن دشوار من است آن مژه پر نم

ای جانِ به لب آمده گو یک نگهی کم

لطفی تو گرم چاره ندارد عجبی نیست

بسمل شده را به نشود زخم به مرهم

تا فاش نسازم بر بیگانه غم او

تحقیق خصوصیت من کرده به محرم

ای اهل بهشت این همه حسرت به غم چیست

بر من که رسانم به شما لذت این غم

هر گام که می زد کسی از عشق تو ناکام

یاران مرا تازه شود شیوهٔ ماتم

داغی بنهم بر دل و آن داغ که باشد

لب تشنهٔ الماس تر و تشنهٔ مرهم

یا رب به جهانی که رود ننگ نباشد

عرفی چو برد مایهٔ درد تو ز عالم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

از دل این شعله چو داغ صنم افروخته ایم

آتش بتکده را در حرم افروخته ایم

شب غم تا به عدم راه برد دلبر کام

آتشی راه به راه عدم افروخته ایم

موسی آرید به این دیر که ارباب نظر

آتش طور ز روی صنم افروخته ایم

سجدهٔ برهمن این جا نه حرام است، بیا

که صد آتشکده در کنج غم افروخته ایم

ما ملامت زدگانیم که در گوشهٔ غم

آتش دل همه از داغ هم افروخته ایم

کی بر اهل کرم روی طلب زرد کنیم

ما که از جرعهٔ جام کرم افروخته ایم

گشته ایم از سخن پیر مغان روشن دل

به فروغ نفسش جام جم افروخته ایم

ما به هر غمکده، عرفی، که گذر داشته ایم

شمع مقصود ز یمن قدم افروخته ایم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم

صد داغ شعله خیز در آن کو گذاشتیم

از شرم ناکسی نگشودیم دیده را

الماس فتنه در ته پهلو گذاشتیم

هر گوهری که دل ز تعلق گرفته بود

در دامن کرشمهٔ دلجو گذاشتیم

ما بر فریب چشم غزالانه باختیم

مجنون بازمانده به آهو گذاشتیم

امروز در زیارت دار است امنیت

آن سر که بر سر زانو گذاشتیم

یک باره کرد خوب-خرابی مزاج دل

دست از عمارت دل بدخو گذاشتیم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

ما دست دل ز چشمهٔ بهبود شسته ایم

داغی به زهر داغ نمکسود شسته ایم

دل در دعای کام نفس بر نیاورد

زین شعله ننگ، نسبت دود شسته ایم

آسوده تر حسود که ما از ضمیر دل

اندیشهٔ زیان و غم سود شسته ایم

بستیم روی سجده ز محراب آرزو

گرد ریا از در معبود شسته ایم

عرفی چه مایه عجز به هر چشمه برده ایم

تا لوح دل ز بود و ز نابود شسته ایم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

منم که بهر دل اسباب داغ می دزدم

نسیم گلشن غم در دماغ می دزدم

دمی که بر نفس اهل درد می جوشم

هزار شعله از دود چراغ می دزدم

ز بهر آن که چکانم به کام تشنه لبان

به آستین نمک و خون داغ می دزدم

دگر به وادی ایمن رسم وگر نه که من

ز گرد بادیه کحل سراغ می دزدم

نیم ز فصل خزان عرفی از چمن بی فیض

ترانهٔ ز نواهای زاغ می دزدم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

رفتیم و با غمت دل پر خون گذاشتیم

جان را به صیدگاه تو در خون گذاشتیم

رفتیم و دل رمیده و شبدیز غیر را

با شوق بی عنانی گلگون گذاشتیم

رفتیم و توبه کرده ز میخانهٔ مراد

میل قدح به آن لب میگون گذاشتیم

رفتیم و در زمانه ز غمنامه های تو

نشنودهٔ غم تو به مجنون گذاشتیم

رفتیم و انتقام ستم های غیر را

با عادت طبیعت گردون گذاشتیم

رفتیم عرفی از چمن وصل ناامید

در دل هوای آن قد موزون گذاشتیم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

 

منم که پارهٔ دل در دهان غم دارم

به زیر ناصیه صد آستان غم دارم

دلی که زخم پذیری کند نمی بینم

وگر نه تیر نفس در دهان غم دارم

اگر چه جان به غمت داده ام، به گفتهٔ خویش

اگر غمت بگریزد زیان غم دارم

بگو به شادی وصلت که تیغ بردارد

که میل زمزمهٔ الامان غم دارم

چرا غمش نکند بر من اعتماد که من

ستم کشیده ولی مهربان غم دارم

گر از بهشت شود معصیت عنان تابم

هزار شکر که صد بوستان غم دارم

چگونه فهم حدیثم کنند بی دردان

که شهرزاد ملالم، زبان غم دارم

از آن دیار عدم شد مسخرم عرفی

که صد سپاه بلا در عنان غم دارم

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 3:03 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4326440
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث