به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

کی دل به جهان بنگرد و ناز و نعیمش

چون آتش دل برنفروزد ز نسیمنش

آن غمزه که از یاد شهیدان طرب افزاست

بالله که به یک ناله توان کرد رحیمش

در محفل آن در ننشینم که ز حشمت

از شاهی کونین کند عار ندیمش

ممنونم از آن غمزه که از کام دل من

شیرینی امید برد تلخی بیمش

دل زایر دیریست که هنگام زیارت

جبریل وضو کرده درآید به حریمش

ما لالهٔ آن باغ و بهاریم که در صبح

بر باد رود شبنم شادی ز نسیمش

آن دل که در او شعله زند مهر جمالش

در سایهٔ طوبی تو آسیب جحیمش

عرفی کند اندیشهٔ درمان غم دل

عاشق نه چنین است، بخوانید حکیمش

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

به گوش صبر دلا نالهٔ شبانه مکش

سمند شوخ مزاج است، تازیانه مکش

نگویمت که به دل های ریش رحمی کن

شکست قیمت عنبر، به زلف شانه مکش

چنین به آتش گل، عندلیب، در گلشن

به هرزه مشت خسی را به آشیانه مکش

چه کرده اند تذروان بی گناه، ای غیر

بیا و در چمن قدس دام و دانه مکش

هوای تیر تو هر ذره را بود در دل

چو بر نشان بزنی، تیر از نشانه مکش

گرت ز آتش دل نیست لذتی عرفی

بگو که نیم نفس از دل زبانه مکش

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

امشبم کشت غمت، عشرت فردای تو خوش

کار خود کرد به من غمِ دل، غم های تو خوش

گر چنین غمزه کند کاوش دل، ممکن نیست

که شود خاطرم از شغل تماشای تو خوش

فرصتم نیست که در پای تو جان افشانم

بس که می آیدم از دیدن بالای تو خوش

دیدم از زلفِ شکن در شکن و چین در چین

همه جا خاص تو ای دل، بنشین، جای تو خوش

مصر گلشن ز تو ای یوسف کنعان خوش بوست

شب یعقوب تو خوش، روز زلیخای تو خوش

سحر و معجز صفت چند عطا کردهٔ توست

هم دل سامری و هم دل زیبای تو خوش

دل عرفی خبر از ناخوشیش نیست که نیست

پایدار تو خوش و پای تمنای تو خوش

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

چون آمد جان به لب، زانگونه شد محو تماشایش

که تا صبح قیامت، بر لب از حیرت، بود جایش

فلک ما بی غمان را ره دهد در جلوه گاه او

رود پرهیز گویان پیش پیش قد رعنایش

به چشم مردمان از ضعف تن بنمایم و شادم

که بی تابانه هر جا می توان زد بوسه بر پایش

بپوشید ای ملایک چشم تا دل ها به جا ماند

که باز از چهره یکسو می کند جعد سمن سایش

چو یار از بهر جان، عرفی، قدم ساید به بالینم

به دشواری دهم جان، تا کنم گرم تقاضایش

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

گفتم نکنم ز کین فراموش

در حشر مکن همین فراموش

کو زخم کرشمه ای که از ذوق

بر لب شود آفرین فراموش

خون جوش نمی زند ز خاکم

از کشته مکن چنین فراموش

صیدی گذرد که از خرامش

صیاد کند کمین فراموش

از نکهت او نسیم کرده است

بوی گل و یاسمین فراموش

صد شکر که صاحبان خرمن

کردند ز خوشه چین فراموش

جسم ار نه مطیع امر باشد

دانسته کند مکین فراموش

وین کاش گرم چو باد ناید

دنیا شودم چو دین فراموش

از بیم شکوه بر زبانم

چون گریه در آستین فراموش

می می کند از کرشمهٔ تو

افروختن جبین فراموش

از کلک من ار غذا گرفتی

کردی مگس انگبین فرموش

یاران بکنید یاد عرفی

می خواستمش چنین فراموش

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

بزم وصلت دیده ام، آن زهر در جام است و بس

می شنیدم شربت لطفی، همین نام است و بس

دانه می ریزد، تغافل می کن و می بین نهان

شیوهٔ صیاد پی افکندن دام است و بس

جلوهٔ ناز از هزاران شیوهٔ خوبی یکیست

خوبی قامت نه رعنایی اندام ست و بس

تا نیابی رهبری گام طلب در ره منه

کز در دیر مغان تا کعبه یک گام است و بس

شرم دار ای مدعی، بشناس گوهر از سفال

لب فروبندیم اگر مقصود ابرام است و بس

عالم مهر و محبت را طلوع مهر نیست

کس نشان ندهد ز صبح آن جا، همین شام است و بس

در غمت هر ذره ام صد غوطه در لذت زند

زین ثمر نی صاحب لذت همین کام است و بس

عرفی انجام غمت از رهروان دل مجوی

آن چه در این ره نخواهی دید سرانجام است و بس

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

کونین مست و بادهٔ نابی ندیده کس

سیراب دو عالم و آبی ندیده کس

مردند تلخ کام جهانی و هیچ گاه

در جام عشوه زهر عتابی ندیده کس

مخمور نیمه مست فراوان بود، فغان

کز جام لطف مست و خرابی ندیده کس

دردا که طفل طالع ما یافت تربیت

در عالمی که فصل شبابی ندیده کس

در عهد جور لطف تو دست امید را

گیرندهٔ عنان و رکابی ندیده کس

فریاد ازین غرور که در صید زیرکان

زان ترک نیم مست شتابی ندیده کس

موسی ندیده ور نه به اکرام یک نگاه

صد جلوه کرد حسن و حجابی ندیده کس

عرفی در آ به زمرهٔ مستان، کزین گروه

آلودهٔ گناه و ثوابی ندیده کس

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز

برق است حسن، شعله گداز و بهانه سوز

تا کی بهانه گیری و آسودگی، که هست

ناموس درد پرور و صدها بهانه سوز

در مزرع جهان مفشان دانهٔ امید

زین دشت برگذر که زمینی است دانه سوز

گفتی چه طایر است دل سینه دشمنت

آتش به خویش در زده و آشیانه سوز

در خرمن زمانه زنم آتش از فغان

شوق تو جان گداز من و من زمانه سوز

چون سیل آتش آمده ام، مست اشتیاق

کز بوسه های گرم شود آستانه سوز

عرفی مجو نهایت ایام دوستی

دریای آتش است محبت، کرانه سوز

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

نگویمت بنشین در قدح شراب انداز

کرشمه ای کن و یک شهر در خراب انداز

زبان ناز فصیح و لب نیاز به مهر

بیا و طرح سؤالات بی جواب انداز

همه نتیجهٔ سیرابی است خامی ما

خدای را گذر ای بخت بر سراب انداز

ز خود جدا شو و همراهی برهمن کن

ز خود تهی شو و سجاده بر شراب انداز

رمید صبح، طرب دل منه به یک دم عیش

رسید بخت سفر کرده، فرش خواب انداز

گرت هواست که با عشق هم پیاله شوی

هزار میکده از خون دل شراب انداز

مده عنان تعلق به حسن هر ذره

بر آر دستی و بر فرش آفتاب انداز

نه مرد ورطهٔ بحر حقیقتی ، عرفی

برو سفینهٔ تقلید بر سراب انداز

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

 

داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز

دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز

آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل

اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز

صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز

بخت بد بین در شکنج ظلمت شامم هنوز

بس که صیاد مرا هر گوشه دام و دانه ایست

دانه شد در صیدگاهم سبز و در دامم هنوز

تربتم ویران تر از کاشانه شد از بخت بد

می نشیند جغد غم بر گوشهٔ بامم هنوز

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:48 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4322234
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث