به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دوش از پیش نظر، چون غمش از دل برود

چه کنم آه، که یک دم ز مقابل برود

تا ابد ناوک کاری خورم و جان ندهم

دشمنی گر نکند بخت، که قاتل برود

چون رود غمزهٔ او تیغ زنان، از دنبال

نیم بسمل عجبی نیست که بسمل برود

به وداع که مرا می بری ای دل، بگذار

گر بمیرم من و جان از پی محمل برود

ننگ آن صید زبونم، که چو در صیدگهی

به غلط کشته شود، ننگ به قاتل برود

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

 

گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد

برهمن را سبحه در گردن به بازار آورد

درمیان گریهٔ مستانه غرقم، شحنه کو

تا شراب آلوده هستم، بر سر دار آورد

گر خجل باشد ز ایمان، لذت کفرش حرام

عابدی کش زلف اودر قید زنار آورد

زین که عالم کفر گیرد، کی در آرد سر به تیغ

گر دل شیدای موسی، تاب دیدار آورد

قحط حسن چون تویی، بگشود برقع لاجرم

روزگار هجر یوسف را به بازار آورد

عابدان گویند با شب زنده داری فیض هاست

کو کسی کاین مژده از دل های بیدار آورد

عجز را ذوقی ست، عرفی، تا شدم زنهار جوی

ور نه کو زخمی که از دردم به زنهار آورد

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

 

برهمن کیشم، که صدقم طعنه بر اصحاب زد

طاق آتشخانه ام صد خنده بر محراب زد

مرحبا ای عشق گلبانگی که بی آشوب تو

عافیت خوش تکیه ها بر بالش سنجاب زد

موج توفان سایه هر گه بر سر کشتی فکند

مُنعم از بهر تسلی ،تکیه بر اسباب زد

کو گلاب کفر تا بر چهرهٔ ایمان زنم

گر تهی از هوش گشت و تکیه بر محراب زد

خضر آب زندگی نوشید و عرفی خون دل

این منور شعله گردید، آن قدح بر آب زد

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

 

برهمن کیشم، که صدقم طعنه بر اصحاب زد

طاق آتشخانه ام صد خنده بر محراب زد

مرحبا ای عشق گلبانگی که بی آشوب تو

عافیت خوش تکیه ها بر بالش سنجاب زد

موج توفان سایه هر گه بر سر کشتی فکند

مُنعم از بهر تسلی ،تکیه بر اسباب زد

کو گلاب کفر تا بر چهرهٔ ایمان زنم

گر تهی از هوش گشت و تکیه بر محراب زد

خضر آب زندگی نوشید و عرفی خون دل

این منور شعله گردید، آن قدح بر آب زد

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

دلم ز گوشهٔ گلخن به طوف باغ آمد

مگر خزان شده وقت نوای زاغ آمد

به بلبلان چمن بعد از این که گوش کند

که عندلیب قفس دیده ای به باغ آمد

دلیل خانه سیاهی آفتاب این بس

که آفتاب در این خانه با چراغ آمد

مگر وظیفهٔ عرفی نداده باده فروش

که سوی صومعه مخمور و بی دماغ آمد

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

 

مگر لب تو قرین شراب می گردد

که آب در دهن آفتاب می گردد

چگونه حرف غم آرم به این حیا بر لب

که شعله می زند آنجا و آب می کردد

چنان ز روی تو دیدم گل مراد امشب

که زهر گریه به چشمم گلاب می گردد

ز بس خیال تو آرد هجوم بر چشمم

به گرد هر مژه صد آفتاب می گردد

دلت به من ده، به روی کرشمه ریز و ببین

که از تو دل مردم خراب می گردد

چه آتش است ندانم به سینهٔ عرفی

که دوزخ از نفس او کباب می گردد

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

 

به رغم توبهٔ من چون لبت پیاله بنوشد

به روی گرم تو ساقی، که خون توبه نجوشد

بهای گوهر یوسف، کسی خود او نشناسد

همان به است که او را کسی به او نفروشد

کسی به بندگی آرد، که در شمایل طاعت

در بهشت ببندد و به روی خویش نپوشد

غبار کوچهٔ راحت به دامنش ننشیند

لباس درد تو بر هر که روزگار بپوشد

نگویمت که مزن تیغ جور بر دل عرفی

رضا بده که پس از مرگ در لحد بخروشد

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

 

کسی به دور محبت خمار خم نکشد

که در کشد قدح زهر، درد هم نکشد

تو را عبادت و مارا محبت ای زاهد

بهل که کار به نادانی قلم نکشد

بسوز برهمنا سبحهٔ دیدهٔ ناقوس

که ننگ نسبت ما دیر چون حرم نکشد

چو دود سینهٔ من سایه بان زند فردا

ز آفتاب قیامت کسی الم نکشد

همان به است که عرفی به بزم درویشان

سفال جوید و منت جام جم نکشد

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

بهشت خاص شما زاهدان، نماز کنید

درون روید به فردوس و در فراز کنید

فساد صحبت ناجنس در مقام خود است

پس از مصاحب ناجنس احتراز کنید

ز زیر جلوهٔ هستی نیاز می بارد

به جلوه گاه عدم در شویم، باز کنید

نه جای خواب خموشی است ، صیدگاه جهان

حدیث واقعهٔ کبک و شاهباز کنید

مصاحب غم عرفی شوید، اگر خواهید

که استماع سخن های جان گداز کنید

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

 

بیار باده که جانم دمی ز ناله بر آید

هزار زمزمه از دل به یک پیاله بر آید

بشوی نامهٔ دانش، بجو رسالهٔ مستی

بود که فال مراد تو زین رساله بر آید

بنوش جامی و آسوده شو ز وسوسهٔ غم

چه غم خوری که چه سان کارت از حواله برآید

مچش که شعبدهٔ میزبان دهر بلند است

اگر به زهرنیالوده یک پیاله برآید

بدین جمال اگر بگذری به سوی گلستان

ز گلبنش گل و برگ هزار ساله برآید

به مطلبی نفکندست سایهٔ همت، عرفی

که از قبول دعاها ز دست هاله برآید

ادامه مطلب
دوشنبه 16 مرداد 1396  - 2:26 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4332607
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث