به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

هجران شب تار ما ندارد

غم عقدهٔ کار ما ندارد

تا جان به هوای گل فشانیم

گل میل کنار ما ندارد

گر عزم سفر کند خوشش باد

جان طاقت بار ما ندارد

فردوس شراب دارد اما

پیمانه گُسار ما ندارد

ساقی می ناب دارد، اما

در خورد خمار ما ندارد

هر کس که رهین حرف و صوت است

پیغام-نگار ما ندارد

از بس که رمیده ایم و ترسان

غم ذوق شکار ما ندارد

عرفی نه ز دوست-دشمنان است

اما غم کار ما ندارد

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

کو فنا تا زخم ها شمشیر بر مرهم نهند

بیخودی و هوشمندی سربه پای هم نهند

عمر فرصت کوته است و دست یغمایی دراز

تنگ چشمان را بگو تا برگ عشرت کم نهند

گرفشانم دُرد دَردی بر دل آسودگان

تهمت بیداری صد شور از ماتم نهند

اشک ریزان ترا نازم که از لخت جگر

یک چمن گل در کنار قطره ی شبنم نهند

رحمتش درفعل داروخانه را خندان کند

زخم ها را تا به چاک جامه ها مرهم نهند

اهل دل عرفی اگر یابند فرمان طرب

قصر شادی را بنا هم در زمین غم نهند

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

تشنه ام رطل گران خواهم گزید

آتش آتش نشان خواهم گزید

جنت ار عرض متاع خود دهد

انتعاش ابلهان خواهم گزید

گر به خون خوردن دهندم اختیار

خون گنج شایگان خواهم گزید

نفس اگر یوسف شود نیکو بود

گرگ را یوسف به جان خواهم گزید

گفته بودم چون بدین در شه شوم

برتر از ملک کیان خواهم گزید

آنچه بگزینم بگیرند ار ز من

آنچه بستانم از آن خواهم گزید

این ندانستم که از بخت زبون

آنچه عرفی خواهد، آن خواهم گزید

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

درد کیشان همه ناموس کش کیش همند

غمگسار هم و ناسور کن نیش همند

صبح تا شام گدای هم و شب تا به سحر

شکر دریوزه گذار دل ریش همند

زان به صورت بشتابند و به آمیزش هم

که به خلوتگه معنی همه در پیش همند

دست از ین جمع پریشان بنمای، کایشان

همه بیگانه ی خویشند و بی خویش همند

کفر و دین را ببر از یاد که این فتنه گران

در بد آموزی ما مصلحت اندیش همند

عرفی این نکته ی مجموعه ی احباب نویس

که محبان وفا تازه کن ریش همند

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

نخورم زخم در آن کوچه که مرهم باشد

نشوم کشته در آن شهر که ماتم باشد

خجل آن کشته که چون تیغ کشد غمزهٔ دوست

احتیاجش به دم عیسی مریم باشد

گفت و گوهای حکیمانه نیالاید عشق

واگذارید که این نکته مسلّم باشد

عقل را کرده ام از مغلطه خاموش، بلی

خرقهٔ بی ادبان است که ملزم باشد

عرفی از گریه نیاساید توفان، برخیز

جم و کی نیست که او را غم عالم باشد

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

مرا دردی است که از داروی راحت بیش می گردد

فلک بیهوده بر گرد دکان خویش می گردد

ببین کز نشتر مژگان او بختم چه پیش آرد

که موی بستر سنجاب نیش می گردد

به نوعی دیده ام از گریه ی بسیار نازک شد

که گر بر لاله و ریحان گشایم ریش می کردد

دل گم گشته ای کو تا دگر در سینه باز آید

که چون صف های مورم درد و غم در پیش می گردد

فلک چندان تُنُک مایه است تا این گرم بازاری

که یک جو عافیت گر بخشدم دل ریش می گردد

ندانم عرفی این غم دوستی را از کجا دارد

که در دنباله ی غم های بیش از پیش می گردد

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

خم بجوش آمد، بگو چون توبه اکنون بشکند

توبه ای کز بی شرابی کرده ام چون بشکند

در چمن هرگز نکرد آن سرو قامت جلوه ای

کز خجالت باغبان صد نحل موزون بشکند

بر دهانش زن گر آرد نام همت بر زبان

تشنه ای کو جام جم بر فرق جیحون بشکند

گر دهم جامی به عشاق از خراب شوق دوست

بوی لیلی گر بیاید رنگ مجنون بشکند

در بیان شعر عرفی وقت آن خوش گر فتد

لفظ را بر لب بپیچد، شأن مضمون بشکند

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

چون عشق بت ز کعبه به دیرم حواله کرد

تسبیح شکر گو شد و ناقوس ناله کرد

بر آستان دیر نهادیم روی گرم

هر ذره صد معامله با روی لاله کرد

آب حیات چون طلبد کس، که بخت ما

این زهر هم به خون جگر در پیاله کرد

مجموعه ساز عشق الم نامه ی مرا

نا خوانده برد، خاتمه ی صد رساله کرد

تیغی که تافت رو ز جگر گوشه ی خلیل

امروز عشق بر سر عرفی حواله کرد

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

بندهٔ دل شوم که او، خون فراغ می خورد

خدمت درد می کند، نعمت داغ می خورد

طوبی و خلد عافیت، می نخرم به مشت خس

زان که تذرو این چمن، طمعهٔ زاغ می خورد

از چمنی نمی برد، نعمت برگزیده را

آن که وظیفهٔ ثمر، از همه باغ می خورد

بی ادبی است موسی ام، ره بدهی به طور خود

کو لب شعله می گزد، شمع و چراغ می خورد

این چمن محبت است، الحذر ای بهشتیان

بوی گل بهشت ما، مغز دماغ می خورد

عرفی تشنه را ز من، مژده که گر نایستد

آب حیات از کف، خضر سراغ می خورد

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

 

حرم پویان دری را می پرستند

فقیهان دفتری را می پرستند

گروهی زشت خویند اهل دانش

که زیب و زیوری را می پرستند

از آن دعوی به شیخ و برهمن ماند

که هر یک داوری را می پرستند

برافکن پرده تا معلوم گردد

که یاران دیگری را می پرستند

عجب داریم ما از اهل عصیان

که دامان تری را می پرستند

به هر عزت که عشاق مجازی

ز ما خود خوشتری را می پرستند

ز اهل درد شو عرفی که این جمع

گرامی گوهری را می پرستند

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:42 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4342127
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث