به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

دلم به قبله ی اسلام مایل افتاده است

صنم تراش من از کفر غافل افتاده است

مرا معامله در کوچه ایست با مرهم

که صد مسیح به یک زخم بسمل افتاده است

به دیر می رود ای کعبه رو رهت ، فریاد

که مست خوابی و آتش به محمل افتاده است

طواف کعبه مبادا که نا امید شوم

مدد کنید که جمازه در گل افتاده است

من از فریب عمارت گدا شدم ور نه

هزار گنج به ویرانه ی دل افتاده است

چگونه گریه بجوشد که چشم حیرانم

به آفتاب قیامت مقابل افتاده است

ز بار درد سبک مایه دان شهیدان را

که در محیط محبت به ساحل افتاده است

ز بحر جود کریمی که تشته در طلب است

هزار پایه گداتر ز سایل افتاده است

به آستان محبت شهید شد عرفی

برهمنی به در کعبه بسمل افتاده است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:26 PM

 

خوناب آتشین ز سر من گذشته است

وین سیل آتش از جگر من گذشته است

مرغ هوای خلدم و تا پر گشوده ام

صد تیر غم ز بال و پر من گذشته است

من داده ام به عشق تو دل، در زبان خلق

دایم حکایت از خطر من گذشته است

دل صید گشته، کنون، کار با قضاست

کار از فغان و الحذر من گذشته است

بر عیش تلخ من مبر ای مدعی حسد

سیلاب زهر بر شکن من گذشته است

هر گه که دیده ام گل روی خیال دوست

در رنگ دشمن از نظر من گذشته است

از من کجا به صحبت عرفی سزد که او

عیبش ز پایه ی هنر من گذشته است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:26 PM

 

وه که از دوختن، این چاک گریبان رفته است

این شکافی است که تا دامن ایمان رفته است

به حوالی تن از شرم نیاید فردا

جان آن کس که ز هجران تو آسان رفته است

لذتی یافته کام دلم از ناوک او

کز گلوی هوسم چاشنی جان رفته است

رفت آن آفت دین از برم ای هوش بیا

تا ببینم که چه ها بر سر ایمان رفته است

همت آن بود که لب تشنه بمیرد عرفی

ور نه صد بار به سر چشمه ی حیوان رفته است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:26 PM

تنها نه دلم باده ی نابش همه خون است

مغز قلم و مغز کتابش همه خون است

دل ها شکند وز دل من یاد نیارد

چون بشکند این خم که شرابش همه خون است

از سوز دل ما مشکن توبه که این نیست

آن می که چنین کرده خرابش همه خون است

عرفی نکنی ترک دل ریش چکیدن

کاین میوه ی طوبی است که آبش همه خون است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:26 PM

 

اندوه هجر پیشه و شادی من است

جویای آفتابم و شب هادی من است

زود آ ، که توتیا شود، این بیستون هجر

زین سان که زیر تیشه ی فرهادی من است

تا خوانده ام که هیچ گره بی گشاد نیست

تلخی فروش هجر تو قنادی من است

خضرم به چشم خوانده و ترسم خجل شود

این خاک چشمه خیز که در وادی من است

آزادگی نه کام شناسای بندگی است

نشو و نمای بندگی، آزادی من است

طغیان شوق بین که کجا زد به کشتنم

اندوه را که فخر به همزادی من است

بلبل سرشت را غزل شوق بی نواست

عرفی تو گوش باش که این وادی من است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:26 PM

 

من بلبل آن گل که گلابش همه خون است

مرغابی آن بحر که آبش همه خون است

خونم به گلو ریز که بیمار محبت

آشوب نشانست و به آبش همه خون است

دیوانه ی عشقیم که این شاهد سرمست

عشقش همه زخم است و حجابش هم خون است

کوثر لب خشک و جگر تشنه فرستد

در بادیه ی عشق که آبش همه خون است

از صید به خون گشته مپرهیز که صیاد

آرایش فتراک و رکابش همه خون است

آتش چه و سرچشمه کدامست؟ مپرسید

صحرای محبت که سرابش همه خون است

عرفی غم دل باز نپرسی که دل ما

مستی است که در جام جوابش همه خون است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:26 PM

 

مگر زمانه اسیر کمند آه من است

که باز بالش امید تکیه گاه من است

ز دیدن هوس، پاک بین شود چون عشق

دمی که حسن تو آلوده ی نگاه من است

صحیفه ای که نگردد به آب رحمت پاک

گمان برم که سیه نامه ی گناه من است

دو عالم از اثر شعله ی جمالت سوخت

به جر شعاع محبت که در پناه من است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:21 PM

 

ممنون ترکتازی گردون دل من است

آماده ی هزار شبیخون دل من است

هرگز نیامدش به غلط محملی به سر

بیهوده گرد وادی مجنون دل من است

صد لاله زار داغ شکفته است بر دلم

برگ چمن ز صد افزون دل من است

هر دل ترا نکرد به آهنگ آشنا

در مانده ی فسانه و افسون دل من است

در دور دهر سینه ی عرفی و جام زهر

در بزم شوق شیشه ی پر خون دل من است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:21 PM

 

درد نایافت ز بی دردی اقبال من است

ور نه مقصود من افتاده به دنبال من است

با قضا سینه ی من صاف نگردد هرگز

شکوه ی من همه از جانب اهمال من است

هرگز از محنت ایام نبودم آزاد

فتنه همزاد من و حادثه هم سال من است

آستینی که دو عالم بت و زنار در اوست

گر به معنی نگری نامه ی اعمال من است

عرفی اصلاح پریشانی ام از یاد ببر

کانچه ادبار بود پیش من، اقبال من است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:21 PM

 

منم که طاعت بت لازم سرشت من است

اگر به کعبه عبادت کنم کنشت من است

اگر چه حسن عمل نیست اجر آن هم نیست

که چشم اهل مروت به زشت من است

روم به دوزخ و شکر بهشت می گویم

که این به نزد مکافات من بهشت من است

کنار کشت و لب جو به غم زبان دارد

میان دایره ی غم کنار کشت من است

بگیر آیینه عرفی ببین سر انجامم

که هر چه صورت حال تو سرنوشت من است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:21 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4365829
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث