به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

باز آتش غم دست در آغوش رخس ماست

دشنام و طرب قفل گشای نفس ماست

جمازه ی ما تا به ره کعبه روان است

رقصان همه از ذوق نوای جرس ماست

آن چشمه ی شهدیم که در عین حلاوت

مرغ حرم و طایر قدسی مگس ماست

داغی که امان جوید از او سینه ی دوزخ

در باغ محبت ثمر نیم رس ماست

مرغان اجابت همه بریان و کباب اند

در باغ دعایی که نسیمش نفس ماست

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست

تسلیم گشتن و بتپیدن سماع ماست

در پیشگاه دیر و حرم، هر کجا، که هست

دین شکسته و دل پر خون متاع ماست

صد فوج ناز و عشوه به میدان طلب، که ما

جنگ ستیزه ی تو و عجز شجاع ماست

چون راحت آیدت به سلام، ای رفیق درد

آغوش برگشا که وقت وداع ماست

عرفی نوای مرغ تو در هیچ باغ نیست

این نغمه خاصه ی چمن اختراع ماست

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست

درویش جهانیم و هما در قفس ماست

آن زهر پرستی که بود در شکرستان

بیگانه ز خاییدن شکر مگس ماست

آن کعبه روانیم که در بادیه ی راز

خاموشی جاوید فغان جرس ماست

از لذت امید تماشای تو مردن

در باغ تمنا ثمر پیش رس ماست

مرغان اجابت همه بریان و کبابند

در باغ دعایی که نسیمش نفس ماست

عرفی کس ما هر که بود حیله فروش است

در بی کسی آویز که بی گفت کس ماست

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

گرد محنت به طوف منزل ماست

زهر غم تشنه ی لب ماست

برق آتش فروز جوهز کل

دود اندیشه های باطل ماست

در مبندید بر رخ رضوان

که ز عهد الست سائل ماست

هر چه روید ز کشتزار ملال

ریشه ی آن دویده در گل ماست

تا قیامت غبار ناکامی

پرده باف دریچه ی دل ماست

عرفی از موج غم ترا چه غم است

موج خیز ملال ساحل ماست

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

ما را به طرب موعظت و پند حرام است

بر اهل محبت دل خرسند حرام است

در مذهب ما تشنه لبان، شربت کوثر

بی چاشنی آن لب چون قند، حرام است

ناصح مگشا لب که گنه کار نگردی

در شرع ملامت زدگان پند حرام است

در آرزوی وصل که در باغ محبت

چندین ثمر نخل برومند حرام است

دارم هوس دیدن ماهی که به رویش

غیر از نظر لطف خداوند حرام است

محرومی یعقوب از آن است که بگزید

شرعی که در آن دیدن فرزند حرام است

یا رب چه بلایی است که در مذهب خوبان

دشنام حلال است و شکرخند حرام است

زندانی غم باش که در شرع محبت

صیدی که نشد کشته درین بند حرام است

عرفی بود از میکده ی درد قدح نوش

آن باده ننوشد که بگویند حرام است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است

رویم به روی محنت و لب بر لب غم است

ما بار نیکنامی عصمت نمی کشیم

رندی حریف ماست که بد نام عالم است

صد سیل فتنه آمد و گردی بر نخاست

قصر مراد ماست که موقوف یک نم است

اسلام نی، ز درد مسلمانیم به جاست

بازیچه ای به عادت طفلانه، محکم است

جز در کنار دوش ملامت نیارمید

این بی قرار دل، که جگر گوشه ی غم است

عرفی تمام لاف مسلمانی است، لیک

تا لب گشوده ایم به صد رنگ ملزم است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

دریا فراخ و کشتی ما بی معلم است

این درد زان زیاده که پایان موسم است

آنان که لاف مرتبه ی قرب می زنند

پهلو تهی کنند ز امکان که ملزم است

مردم اگر چه نقل ز فیض خرد کنند

ما دشمنیم با خرد، اندیشه حاکم است

هر نکته ای که هست به وجهی توان شناخت

تاوان جهل بی خردان بر معلم است

ما خود ز کبر تکیه به همت زدیم، لیک

درویش را معامله با جود منعم است

هر چند شرم دوست خلافش قبول کرد

معلوم شد ز کوشش عرفی که مجرم است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

هر خنده دریچه ی گشاینده ی غم است

هر انتعاش نایره ی قفل ماتم است

دل زنده ساز قدر مسیح و مرا مسنج

غافل مباش آن نفسی بود و این دم است

حیف است حیف، بس مکن ای کاوش دلم

هر ناله را خراشی و هر گریه را نم است

باغی است گریه در جگر تشنه ام کزان

صد لاله زار سوخته در زیر یک شبنم است

هر کس که دید عرفی و این شور و های و هوی

غافل ز زیر پرده نمایش ، که یک کم است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

تا خط به گرد آن لب شیرین شمایل است

ابر میان عیسی و خورشید حایل است

از گل چه گونه پای به اندیشه بر کشم

کاندیشه این چه در ره او، پای در گل است

از کفر عشق باز ندارم که روز حشر

آموزگار کفر من است آن که سائل است

در ملک عشق کس نشناسد غم معاش

سنگ و سفال کوجه ی ما پاره ی دل است

آن کو به راه کفر چو عرفی شتاب کرد

فرسنگ های کعبه به دنبال محمل است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

مرا که شیشه ی دل در زیارت سنگ است

کجا دماغ می ناب و نغمه ی چنگ است

مرا که شغل هم آغوشی است با زنار

اگر به سبحه دهم دست دوستی ننگ است

به این که کعبه نمایان شود ز پا منشین

که نیم گام جدایی هزار فرسنگ است

فغان ز غمزه شوخی که وقت تنهایی

بهانه ای به خود آغاز کرده در جنگ است

هزار دیر به دل دارم از صنم معمور

لباس کعبه به دوشم مده که بس ننگ است

بهانه جوی تو عرفی به ناز عادت کرد

به آتشتی مرو اکنون که صلح هم جنگ است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4366184
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث