به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خاموشی من قفل نهان خانه ی عشق است

افسانه ی من گریه ی مستانه ی عشق است

دیوانه دل من که درو فتنه زند جوش

گنجی است که آرایش ویرانه ی عشق است

شوریده شد از ناخن عشق این دل صد شاخ

این زلف پریشان شده از شانه ی عشق است

صد دشنه خورد عقل که خاری کشد از پای

این ها گل آن است که بیگانه ی عشق است

از منطق و حکمت نگشاید اثر شوق

این ها همه آرایش افسانه ی عشق است

هر شمع که در انجمن دهر بر افروخت

گر آتش طور است که پروانه ی عشق است

عرفی دل افتاده ام از کعبه چه جویی

دیری است که او فرش صنم خانه ی عشق است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

منزل گه دل ها همه کاشانه ی عشق است

هر جا که دلی گم شده در خانه ی عشق است

ویرانه ی جاوید بماند دل بی عشق

آن دل شود آباد که ویرانه ی عشق است

فرزانه در آید به پری خانه ی مقصود

هر کس که در این بادیه دیوانه ی عشق است

پیمانه ی زهر فلکم تلخ نسازد

این حوصله تلخی کش پیمانه ی عشق است

هر کس به لبش گرم شود چشم تبسم

با او ننشینند که بیگانه ی عشق است

عرفی دل و دین باخته ای دلخوش او باش

این ها ثمر کاشتن دانه ی عشق است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

آتشین لاله ی دل صد ورق است

هر ورق مایده ی صد طبق است

غشق می خوانم و می گریم زار

طفل نادانم و اول سبق است

حرف مقصود نمی ریزد زود

خانه ی طالع من تنگ شق است

گل غم زآتش من می جوشد

شیشه ی دل ز غمش پر عرق است

از کتابی که منش در خواندم

لوح محفوظ نخستین ورق است

عرفی از عیب تو گفتیم مرنج

هر چه در خق تو گویند حق است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

دو عالم سوختن نیرنگ عشق است

شهادت ابتدای جنگ عشق است

هز آن گرد بلا کز دهر خیزد

دلیل شوخی شبرنگ عشق است

کجا پژمرده گردد غنچه ی شوق

که یک سر آب عشق و رنگ عشق است

دماغ آشفته ای داریم و دل نام

که سر تا پای صلح و جنگ عشق است

مگس را حسرت پروانگی سوخت

وگر نه مثل عرفی ننگ عشق است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

گر نوش وفا قحط شود، نیش کفاف است

امروز که مرهم نبود ریش کفاف است

گر سلطنت دنیی و دین جمع نکردیم

پیشانی شاه و دل درویش کفاف است

بی سلسله جنبان ستم چرخ بجستند

پیرانه ستم گر نکند خویش کفاف است

آن را که در گنج سعادت بگشایند

تشویش ستم های کم و بیش کفاف است

در منجله ی عشق سر انگشت فرو بر

گر شهد میسر نشود نیش کفاف است

عرفی به ره تجربه زین پس بنشینند

محنت زده را واقعه ی پیش کفاف است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

می مغانه که از درد شور و شر صاف است

به محتسب ندهی قطره ای که اسراف است

امام شهر ز سرجوش خمر نپرهیزد

نزاع بر سر ته شیشه های ناصاف است

مذمت می و مطرب ز گمرهی چه عجب

که شیوه دانی شهدش بهین اوصاف است

لباس صورت اگر واژگون کنیم، بیند

که خرقه ی پشمین جامه ی طلا باف است

خیال مغبچه ای می برم که غمزه ی او

بلای صومعه داران قاف تا قاف است

گرفتم آن که بهشتم دهند بی طاعت

قبول کردن و رفتن نه شرط انصاف است

اگر به صحبت عرفی به سهو بنشینی

به گوش پنبه فرو کن که سر به سر لاف است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:20 PM

 

برو مسیح که فکر فراغ من غلط است

غلط مکن که علاج دماغ من غلط است

نشان پای من آوارگی بجست، نیافت

به دشت گم شدگی ها سراغ من غلط است

ز استخوان همای باغ دوست معمور است

ترانه ی گله آلود زاغ من غلط است

نه عندلیب چمن زارم، از بهشت مگو

ز گلخن آمده ام ، کشت باغ من غلط است

کنون که لذت الماس از نمک رو تافت

کرشمه سنجی مرهم به داغ من غلط است

حلاوتی که توان یافتن به خون جگر

شکستن هوسش در دماغ من غلط است

متاز بر اثر نور وغظ من، عرفی

که پیروی به فروغ چراغ من غلط است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:12 PM

 

شب عشاق ز روز دگران در پیش است

مرگ این طایفه، بسیار، ز جان در پیش است

من همان روز که جولان تو دیدم گفتم

که فراموشی ام ز دست و عنان در پیش است

چه غم از پرده دری های نمیم است مرا

که بر انداختن نام و نشان در پیش است

برو ای عقل منه منطق و حکمت پیشم

که مرا نسخه ی غم های فلان در پیش است

رفت عرفی ز پی عقل و به جایی نرسید

گر چه صد مرحله ی کون و مکان در پیش است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:12 PM

 

تا روی دل فروز تو بستان آتش است

دل نغمه سنج گلستان آتش است

یارب چه آتشی تو که چندین هزار داغ

از شعله ی جمال تو در جان آتش است

گر مست حیرتیم ز روی تو دور نیست

آتش پرست واله و حیران آتش است

افسرده را نصیب نباشد دل کباب

آن یابد این نواله که مهمان آتش است

ای طائر بهشت ز باغ دلم حذر

کاین لاله زار داغ گلستان آتش است

خون شهید عشق جهان را فرو گرفت

کشتی مساز نوح که طوفان آتش است

مستم به محفلی که در او آتش جحیم

ته جرعه ای ز ساغر مستان آتش است

افتاد دامن دل عرفی به دست عشق

یعنی که دست شعله به دامان آتش است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:11 PM

 

هر گاه که از مهر به کین میل تو بیش است

اول نمک سینه ی ما باش که ریش است

معشوق در آغوش و مرا آیینه در کف

از بس که دلم شیفته ی زشتی خویش است

زندان بود آمیزش آن کز ره عادت

در کشمکش صحبت بیگانه و خویش است

دانم که شفیق اند طبیبان همگی، لیک

مرهم که نه معشوق نهد دشمن ریش است

با کعبه روان انس نگیرد دل عرفی

دایم قدمی چند ازین قافله پیش است

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:11 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4366828
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث