به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

فارغیم ای عاملان حشر ز احسان شما

کشت و کار ما نمی گنجد به میزان شما

رندی ام ای میر دیوان، جزا ثابت بود

من صبوحی کرده می آیم به دیوان شما

نیست غم ز آلودگی ای سالکان راه عشق

دست کوثر می فشاند گرد ایوان شما

آفتاب ما طلوع از مشرق یثرب نمود

فارغیم ای مصریان از ماه کنعان شما

رفته رفته کار خود می ساختم ناپایدار

گر بگشتی دستگیرم فیض احسان شما

شب گذشت و جام می لب تر نکردی زاهدا

مجلس رندان ندارد طاقت شأن شما

دست عدل ای سینه ریشان گر نبخشد مرهمی

طاق کسرا می کند چاک گریبان شما

عرض مال، ای منعمان، بر می کشان، بی حرمتی است

خرج یک بزم شراب ماست سامان شما

از تبسم بر سر خوبان چرا منت نهند

این ملاحت با نمک هست از نمکدان شما

سوخت عرفی از حجاب ناکسان کوی عشق

شرم حرمت برنتابد روی مهران شما

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

دادم به چشم او دل اندوه پیشه را

غافل که مست می شکند زود شیشه را

ای مدعی بکوش که محکم گرفته است

عشق همیشه، دامن حسن همیشه را

در بیستون به صورت شیرین نگاه کن

تا حسن چون به سنگ فرو برد ریشه را

فرهاد را چه ذوق که او با وجود دل

در کار زخم سنگ کند زخم تیشه را

عرفی ببین فسردگی کشت ماهتاب

امشب که در بغل ننهادیم شیشه را

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

تحفه ی مرهم نگیرد سینه ی افکار ما

سایه ی گل برنتابد گوشه ی دستار ما

باعثی دارد رواج، سبحه کو، تزویر کو

تا ببندد صد گره بر رشته ی زنار ما

ما لب آلوده بهر توبه بگشاییم، لیک

بانگ عصیان می زند ناقوس استغفار ما

آتش افروز تب هجریم و هرگز کس ندید

جوش تبخال شفاعت بر لب زنهار ما

مرحبا ای چاره، آسان می گشایی کار خلق

ناخنی بس تیز داری رخنه ای در کار ما

ساکن میخانه ی ما باش عرفی زانکه نیست

چشمه ی نور و صفا در سایه ی دیوار ما

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

از تو نوشت و داد دل آرمیده را

غم نامه های شسته و صد ره دریده را

شادم که در تپیدن خاصی فکنده ام

هر ذره از وجود دل آرمیده را

الماس ریزه کس نخرد در دیار عشق

کانجا به توتیا نبود صلح دیده را

آورده ام به کف سر زلفی که بر دلم

شب کرده صبح عافیتی نادمیده را

عرفی به زیر تیع مشو مضطرب که هست

اجری دگر شهید به خون تپیده را

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

تا تیز کرده ای به سیاست نگاه را

صد منت است بر دل عاشق گناه را

ای روی غم سیاه که از شرم گریه ام

بر پشت پا دوخته چشم سیاه را

تلخی به عیش او نرساند ملال من

از ماتم گدا چه زیان عید شاه را

هر گه فتاد رهم به صحرای معرفت

با برق در معامله دیدم گیاه را

فردا به خلق تا بنمایم عطای دوست

ثابت کنم به خویش، دو عالم گناه را

عرفی طمع مدار مدارا ز خوی دوست

در دل نگاه دار سرآسیمه آه را

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

تا به کی معبچه ی می نوش و بیارا ایمان را

تا به کی پیش بری لعمه ی شادروان را

این مزاری است که صد چون تو در و مدفون است

که تو امروز بر و طرح کنی ایوان را

جمله در کشتی نوح اند حریفان در خواب

ورنه هرگز ننشانید قضا توفان را

بحث با رد و قبول بت ترسا بچه است

ور نه از کفر زبونی نبود ایمان را

چون اثر در تو کند عشق؟ که اعجاز مسیح

مرده را جان دهد، آدم نکند حیوان را

جنس دین را چه کساد آمده عرفی در پیش؟

که به جز مرده ز حافظ نخرد قرآن را

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

به جز ریش بلا مرهم مبادا ریسه ریشان را

عداوت با دل من باد زهر آلود نیشان را

به من بیگانگان را کی دل هم صحبتی ماند

که با من صحبت غم می کند بیگانه خویشان را

دمی صد چشمه هایی ۰۰۰ از دلم سر آمد و شادم

که محکم نیست ایمان محبت صبر کیشان را

نه با من با یکی از اهل دل دوستی می کن

ولی در کار هست آخر سر زلف پریشان را

عذاب دوزخ آشامان به آتش خون کند ایزد

مگر در سینه ی آسودگان اندازد ایشان را

برو عرفی به کوی بی غمان پژمرده ی مرهم

که این جا با نمک همه نیست الفت سینه ریشان را

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

شب تا سحر کنم عجز، تا بوسم آستان را

آخر سپارشی کن، بی درد پاسبان را

کین را به مهر مفروش ای عشق دوست دشمن

زین بهترک فرا گیر یاران خرده دان را

تا کی فروشم آخر بی سود گوهر مهر

هر چند گفته باشم من دوستم زیان را

من بلبل بهشتم اما درین گلستان

در روز بد نهادم بنیاد آشیان را

پروای کشتنم نیست اما به موسم گل

آب و هوای گلشن آتش کند جهان را

بشنو ترانه ی عشق ای بلبل بلاغت

بیدار ساز گوشت در خواب کن زبان را

عشقم ببست و افکند در پیش درد و محنت

سلطان شکار لاغر بخشد ملازمان را

عرفی نکرد صیدی در دشت معرفت لیک

بنشاند پر به ناوک، بر بسته زه کمان را

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

نی مهر دوست دارم ، نی کین دشمنان را

یک طور دوست دارم بی مهر و مهربان را

غم می کشد عنانم من هم شتاب دارم

از هم دعا بگویند یاران شادمان را

مستانه گر بتازم، عیبم مکن که شوقش

گرمی دهد به مرکب، نرمی دهد عنان را

گفتم به گوش توفیق، ای دشمن مروت

تا کی فراق خرمن این مور ناتوان را

گفتا مروت این است، کز پا در افکنیمش

تا آن که جوید از غیر، وز خود نیابد آن را

آوارگیست رهبر در وادی محبت

توفان بود معلم دریای بی کران را

عرفی به گیتی از خلد آمد که باز گردد

غافل که تازه پرواز گم سازد آشیان را

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

 

هر دم زند هوس به چراغ دگر مرا

رسوا کند ز شکوه ی داغ دگر مرا

گو بوی گل بسوز دماغم که داده اند

از بهر بوی دوست دماغ دگر مرا

مشتاق شمع طورم و هر دم هجوم شوق

آلوده می کند به چراغ دگر مرا

هر محرمی که می کنم از وی سراغ دوست

محتاج می کند به سراغ دگر مرا

عرفی نوا مجو که حریفان بلبل اند

هر دم مکش به نغمه ی زاغ دگر مرا

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 12:05 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 70

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4379245
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث