به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

با من اگر خواجه سری داشتی

هر سر مویم هنری داشتی

بر تو شدی سر اناالحق عیان

گر ز حقیقت خبری داشتی

غرق شدی ساکن بیت الحزن

چون من اگر چشم تری داشتی

قطع نظر کردمی از کاینات

جانب من گر نظری داشتی

دیدی اگر ماه مرا آفتاب

دیدهٔ حسرت نگری داشتی

کی غمی از روز جزا داشتم

شام غمش گر سحری داشتی

روی تو را ماه فلک خواندمی

گر لب هم چون شکری داشتی

قد تو را سرو چمن گفتمی

گر رخ هم چون قمری داشتی

کشت مرا حسرت آن ناتوان

کش تو به بالین گذری داشتی

در دل آن ماه چه بودی اگر

آه فروغی اثری داشتی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

ای که هم آغوش یار حور سرشتی

عیش ابد کن که در میان بهشتی

صاحب این حسن را سزد که بگوید

ماه فلک را که مه بهیم و تو زشتی

دل ز تو غافل نگشت یک نفس اما

هم نفسش در تمام عمر نگشتی

خون غزالان کعبه ریخته چشمت

چون ندیدم صنم به هیچ کنشتی

لازم عشق آمد آن جمال، خدا را

عاشق بی چاره ره با جرم چه کشتی

از غم عشقت چه جامه‌ها که دریدم

وز پی قتلم چه نامه‌ها که نوشتی

خستی و درمان خستگان ننمودی

کشتی و بر خاک کشتگان نگذشتی

وای بر آن دل که درد عشق ندادی

حیف بر آن جان که داغ شوق نهشتی

تخم محبت بری نداد فروغی

دانهٔ بی‌حاصل از برای چه کشتی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

یک جام با تو خوردن یک عمر می‌پرستی

یک روز با تو بودن، یک روزگار مستی

در بندگی عشقت از دست رفت کارم

ای خواجهٔ زبر دست رحمی به زیر دستی

بر باد می‌توان داد خاک وجود ما را

تا کار ما به کویت بالا رود ز پستی

با مدعی ز مینا می در قدح نکردی

تا خون من نخوردی تا جان من نخستی

گفتی دهم شرابت از شیشهٔ محبت

پیمانه‌ام ندادی، پیمان من شکستی

صید ضعیف عشقم، با پنجهٔ توانا

بیمار چشم یارم، در عین تندرستی

با صد هزار نیرو، دیدی فروغی آخر

از دست او نرستی وز بند او نجستی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

مسجد مقام عجب است، می‌خانه جای مستی

زین هر دو خانه بگذر گر مرد حق‌پرستی

کی با تو می‌توان گفت اسرار نیستی را

تا مو به مو اسیری در شهربند هستی

گر بوی زلف او را از باد می‌شنیدی

شب تا سحر ز شادی یک جا نمی‌نشستی

تن به هر بلایی آنجا که مبتلایی

سر کن به هر جفایی آنجا که پای بستی

دستی که دادی آخر از دست من کشیدی

عهدی که بستی آخر در انجمن شکستی

گر علم دوستی را تعلیم می‌گرفتی

پیوند دوستان را هرگز نمی‌گسستی

درمان نمی‌پسندد هر دل که درد دادی

مرهم نمی‌پذیرد هر سینه‌ای که خستی

بر آستان یارم برد آسمان غبارم

بالا گرفت کارم در منتهای پستی

دیدی دلا که آخر با صدهزار کوشش

از قید او نرستی وز بند او نجستی

گر دست من بگیرد پیر مغان عجب نیست

زیرا که من ندادم دستی به هیچ دستی

هشیاریت فروغی معلوم نیست گویا

مدهوش چشم ساقی مست می الستی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی

بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی

سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول

که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی

ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی

ز تو آرزوی مرهم نکند دلی که خستی

کسی از خرابهٔ دل نگرفته باج هرگز

تو بر آن خراج بستی و به سلطنت نشستی

به قلمروی محبت در خانه‌ای نرفتی

که به پاکی‌اش نرفتی و به سختی‌اش نبستی

به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم

ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی

ز طواف کعبه بگذر، تو که حق نمی‌شناسی

به در کنشت منشین تو که بت نمی‌پرستی

تو که ترک سر نگفتی ز پیش چگونه رفتی

تو که نقد جان ندادی ز غمش چگونه رستی

اگرت هوای تاج است ببوس خاک پایش

که بدین مقام عالی نرسی مگر ز پستی

مگر از دهان ساقی مددی رسد وگرنه

کس از این شراب باقی نرسد به هیچ مستی

مگر از عذار سر زد خط آن پسر فروغی

که به صد هزار تندی ز کمند شوق جستی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی

دعای او به در دیر مستجابستی

به مستی از لب دردی‌کشی شنیدم دوش

که چاره همه دردی شراب نابستی

فغان که پرده ز کارم فکند پنجه عشق

هنوز چهره معشوق در حجابستی

نصیبم آن صف مژگان نشد به بیداری

هنوز طالع برگشته‌ام به خوابستی

شبی نظاره بدان شمع انجمن کردم

هنوز ز آتش دل دیده‌ام پرآبستی

به گریه گفتمش از رخ نقاب یک سو نه

به خنده گفت که خورشید در سحابستی

زکانه بوسه زند پای شه سواری را

که با تو از مدد بخت هم‌رکابستی

به خاک ریخته‌ای خون بی‌گناهان را

مگر به کیش تو خون ریختن ثوابستی

خوشا به حال شهیدی که در صف محشر

به خون ناحق او ناخنت خضابستی

حدیث قند نشاید بر دهان تو گفت

که در میانهٔ این هر دو شکر آبستی

فروغی از اثر پرتو محبت دوست

کمین تجلی من ماه و آفتابی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

صورتت یک باره از آدم نمود از قید هستی

پی به معنی برده‌ام در عالم صورت پرستی

تا زلف تاب مشتاقان برد در حال جنبش

ترک چشمت خون هشیاران خورد در عین هستی

هم لبان لعل تو نامم نبرد از بینوایی

هم دهان تنگ تو کامم نداد از تنگ دستی

طالبان را نیش شوقت خوش تر است از نوش دارو

عاشقان را درد عشقت بهتر است از تندرستی

هم تو را در عرش اعلا جسته هم در قعر دریا

ای تو مقصود فروغی بوده زین بالا و پستی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

ای صورت زیبا که به سیرت ملکستی

بر روی زمین غیرت ماه فلکستی

یارب چه سواری تو که بر غارت دلها

سرگرم ز هر گوشه پی تاز و تکستی

ای کاش ببینند جراحات درونم

تا خلق بدانند که کان نمکستی

عشق آمده عقل از پی بیچاره‌گیش رفت

وین نیست یقین تو که در عین شکستی

ای شیخ که منعم کنی از جنت کویش

زین نکته توان یافت که اهل درکستی

ای عشق جهان سوز درآ از در اغیار

تا یار بداند که چه مجرب محکستی

نازم سرت ای شمع فروزان فروغی

زیرا که در این بزم الف‌وار یکستی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

پرده برانداختی، چهره برافروختی

میکده را ساختی، صومعه را سوختی

من صفتی جز وفا هیچ نیاموختم

تو روشی جز جفا هیچ نیاموختی

بر سر اهل وفا سایه نینداختی

غیر متاع جفا مایه نیندوختی

تا دل من در غمت جامهٔ جان چاک زد

چشم امید مرا از دو جهان دوختی

ای دم باد صبا خواجه ما را بگو

بندهٔ خود را به هیچ بهر چه بفروختی

با تو فروغی مگر دم زده از درد خویش

کز سخن ناخوشش سخت‌تر افروختی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

 

هر مرغ کز آن گلبن نو باخبرستی

هر نغمه که سر کرد بسی با اثر ستی

شادیم ز فرخندگی بخت که ما را

فرخنده نگاری است که فرخ سیرستی

ما خسته نشینیم و تو در چشمهٔ نوشی

ما کشته زهریم و تو تنگ شکرستی

از الفت ما گر به گریزی عجبی نیست

ما تیره نهادیم و تو روشن قمرستی

آخر جگرم در هوس لعل تو خون شد

فریاد که سرمایهٔ خون جگرستی

شوری که فکندی به سرم زان لب شیرین

پیداست از این چشمه که در چشم ترستی

شاید اگر از عشق رخت شهرهٔ شهرم

زیرا که در آفاق به خوبی سمرستی

نتوان نظرت کرد به امنیت خاطر

کز چشم سیه فتنهٔ صاحب نظرستی

تا دیده‌ات آن زلف بناگوش ندیده‌ست

آسوده دل از گریهٔ شام و سحر ستی

افسوس که آن سرو خرامنده فروغی

عمری است گران مایه ولی در گذرستی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:35 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 55

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4307615
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث