به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ای خامهٔ مشک افشان چون نامه نگار آیی

این مطلع شاهی را عنوان کتابم کن

« ای ساقی خوش منظر مست می نابم کن

روی چو مهت بنمای بیهوش و خرابم کن»

کیفیت بیداری خون کرد دلم ساقی

برخیز و شرابم ده بنشین و به خوابم کن

هر وقت که می خواران پیمانهٔ می نوشند

از چشم خمارینت سرمست شرابم کن

من زهر فراقت را زین پیش نمی‌نوشم

صهبای وصالم ده، فارغ ز عذابم کن

پیش لب نوشینت تا کی به سؤال آیم

گر بوسه نمی‌بخشی یک باره جوابم کن

رخساره نشان دادی بی دین و دلم کردی

بگشای خم گیسو بی طاقت و تابم کن

خواهی که در این عالم یک عمر کنم شاهی

در خیل غلامانت یک روز حسابم کن

ترسم که بر خسرو داد از تو برم آخر

شیرین دهنا رحمی بر چشم پرآبم کن

شه ناصردین کز دل پیر فلکش گوید

کز جمله حجابت یک باره خطابم کن

صد بار فروغی من با دل بر خود گفتم

بنواز دلم باری آن گاه عتابم کن

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:57 PM

دوش در میکده با آن صنم قافیه‌دان

خواندم این مطلع شه را و زدم رطل گران

«برقع از روی برافکن که همه خلق جهان

به یکی روز ببینند دو خورشید عیان»

رخ رخشان بنما، دیدهٔ جان را بفروز

لب میگون بگشا آتش دل را بنشان

مهر خورشید رخت هیچ نگنجد به ضمیر

وصف یاقوت لبت هیچ نیاید به زبان

دلستانی تو ولی از همه دلها به کنار

آفتابی تو ولی از همه ذرات نهان

موی عنبر شکنت سلسلهٔ گردن دل

روی خورشیدوشت شعلهٔ عالم جان

دستم از حلقهٔ مویت همه شب مشک فروش

چشمم از تابش رویت همه روز اشک افشان

راستی جز خم ابروی تو نشنیدم من

که مه نو بکشد بر سر خورشید کمان

من ندیدم ز رخ خوب تو فرخنده‌تری

جز بلند اختر فرخ ملک ملک ستان

آفتاب فلک جاه ملک ناصردین

که قرینش ملکی نامده در هیچ قران

رفته تا طبع فروغی ز پی مطلع شاه

شعرش افلاک نشین آمد و خورشید نشان

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:57 PM

 

نشه‌ای داده به من دست از این مطلع شاه

که ننوشیده قدح بی خبر از خویشتنم

دگر دهد باده کنون ساقی سیمین بدنم

توبهٔ پیش به یک جرعهٔ می برشکنم»

تا به پیرانه‌سرت جام دمادم بخشند

ای جوان باده به من بخش که پیر کهنم

مستی عشق تو را چند نهان باید داشت

بشنود گو همه کس بوی شراب از دهنم

حال پروانهٔ دل سوخته من می‌دانم

کز ازل شمع رخت سوخت به هر انجمنم

آن که بر کشتن من تیغ کشیده‌ست تویی

وان که از تیغ تو گردن نکشیده‌ست منم

آن چنان بر سر کویت به غریبی شادم

که به خاطر نگذشته است خیال وطنم

روز هجرت ز گران جانی خود حیرانم

که نرفته‌ست چرا جان گرامی ز تنم

رهبری کرد به کوی تو و برد از راهم

عشق هم راه بر من شد و هم راهزنم

تا لبت گفته به من سر سخن‌دانی را

کرده سلطان سخن سنج قبول سخنم

مالک نظم گهربار ملک ناصردین

که ز فیض لب او صاحب در عدنم

خسرو عهد فروغی نظری کرده به من

که ز شیرین سخنی شور به عالم فکنم

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:57 PM

 

برخیز نگارا که ز فرمودهٔ خسرو

موزون غزلی چون قد دل جوی تو دارم

نیکوست که در پیش تو خوانم غزل شاه

زیرا که هوای رخ نیکوی تو دارم

بشنو ز من اشعار ملک ناصردین را

کز شوق همین جای به پهلوی تو دارم

« در هر دو جهان آرزوی روی تو دارم

در دست ز محصول جهان موی تو دارم

زاهد به سوی کعبه و راهب به سوی دیر

آری من دیوانه سر کوی تو دارم

گر با تو به فردوس برین جای دهندم

در مجمع فردوس نظر سوی تو دارم

اندیشه ندارد دلم از آتش دوزخ

تا راه در آتشکدهٔ خوی تو دارم

یارب خم گیسوی تو آشفته مبادا

کاشفته دلی در خم گیسوی تو دارم

پیوسته بود منزل من گوشه محراب

وین منزلت از گوشهٔ ابروی تو دارم

در نزد من ارباب کرامت همه ماتند

وین معجزه از نرگس جادوی تو دارم»

شاها غزل شاه، مرا کرده غزل خوان

این فیض من از نطق سخن گوی تو دارم

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:56 PM

مطربی زمزمه سر کرد سحر در گل‌زار

رفتم از این غزل شاه به یک بار از کار

«مجلس ما چو بهشت است در این فصل بهار

خیز ای ساقی مستان قدح باده بیار

باده هم چو گل احمر یا لالهٔ سرخ

باده هم چو دل عاشق یا روی نگار

بادهٔ کهنه گر از عمرش پرسم گویند

که ز پنجاه فزون است و صد آید به شمار

باده‌ای گر شود از غرب تهی شیشهٔ آن

می نیابی تو به شرق اندر مردی هشیار

بادهٔ صاف چو دل‌های حکیمان اله

تلخ چون زاهد سجاده فکن در بازار

تا به کی گردم بر خاک درت خوار و ذلیل

تا به کی باشم در دست غمت زار و نزار

بی تو گیرد همه شب لشکر آهم به میان

بی تو ریزد همه دم گوهر اشکم به کنار

عاشقان را به سر کوی تو نه راه و نه رسم

پاک بازان را بهر تو نه خواب و نه قرار »

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:56 PM

 

یک دو بیت از شاه می‌خوانم نگارا گوش کن

زان که هر یک هم‌سری با در غلطان می‌کند

« قد سرو آسای تو زین سان که جولان می‌کند

عاشق دیوانه را سرمست و حیران می‌کند

نیست از دست غمت جمعی به عالم گوییا

هر کجا جمعی است زلف تو پریشان می‌کند»

شیرین دهنا بشنو اشعار خوش خسرو

از چشمهٔ نوشینت یک قطره به کامم کن

«من خضر و سکندروار ظلمات نپیمایم

زان آب حیات اینک یک جرعه به جامم کن

چون خوی تو می‌دانم از لطف تو مایوسم

باری ز سر رحمت یک روز عتابم کن»

دوشینه که آن ماه مشک مو را

در خانه کشیدم به صد بهانه

این بیت ملک در خیالم آمد

خون دلم از دیده شد روانه

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:56 PM

 

شاه بیت غزل بنده سه بیت از شاه است

که فروزنده‌تر از گوهر شهوار بود

« دل من مایل آن لعبت فرخار بود

جان من در ره آن شوخ دل آزار بود

زلف مشکین خم اندر خمش از بوالعجبی

تودهٔ مشک دمد طبلهٔ عطار بود

مست از خانهٔ خود چون بخرامد بیرون

دل ز دستش برود هر چه که هشیار بود»

ترسم آخر نرسد نوبت خون خواهی من

بس که در ره گذرش کشتهٔ بسیار بود

چنگ در تار سر زلف بتی باید زد

زان که حیف است کسی این همه بی کار بود

در ره عشق بریزد آن چه تو را دربار است

ره رو کعبه همان به که سبک بار بود

به که در پرده بپوشند رخ خوبان را

راز عشاق چرا بر سر بازار بود

زان خریدار سیه چشم غزالانم من

که غزلهای مرا شاه خریدار بود

سبب نقطهٔ ایجاد ملک ناصر دین

که مدار فلکش در خط پرگار بود

ملکا شعر فروغی همه در مدحت توست

که چنین صاحب اشعار گهربار بود

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:56 PM

تا ز شاه این پنج بیت الحق شنیدم

طبع من مستغنی از در ثمین شد

«عید مولود امیر المؤمنین شد

عالم بالا و پایین عنبرین شد

از برای مژدهٔ این عید حیدر

جبرییل از آسمان اندر زمین شد

پنج عنصر حیدر کرار دارد

قدرت حق زان که با خاکش عجین شد

ذوالفقار کج چنین گوید به عالم

راست از دست خدا شرع مبین شد

ناظم خرگاه اسرافیل باشد

حاجب درگاه جبریل امین شد»

دست حق از پرده گردید آشکارا

تا علی دستش برون از آستین شد

تا عجایبها کند ظاهر ز باطن

در نظر گاهی چنان گاهی چنین شد

تا قدم زد در جهان آفرینش

آفرین بر جانش از جان آفرین شد

عقد آب و خاک را بر بست محکم

خرگه افلاک را حبل المتین شد

آفتاب از طلعت او شد منور

آسمان از خرمن وی خوشه‌چین شد

هم به صورت قبلهٔ ارباب معنی

هم به معنی کعبهٔ اهل یقین شد

هم ملایک را به هر جا کرد یاری

هم خلایق را به هر حالت معین شد

هم عدویش وارد قعر جهنم

هم محبش داخل خلد برین شد

بر خلیل از مهر آن خورشید رحمت

آتش نمرود باغ یاسمین شد

در شب معراج ذات عرش سیرش

با احد بود و به احمد هم نشین شد

کس علی را جز خدا نشناخت آری

قابل این نکته خیرالمرسلین شد

کی تواند عقل بشناسد کسی را

کز طفیلش خلقت آن ماء و طین شد

پیش بود از اول و آخر از آن رو

پیشوای اولین و آخرین شد

تا فروغی رکن دین گردید بر پا

ظل یزدان ناصر ارکان دین شد

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:56 PM

 

زیب غزل کردم این سه بیت ملک را

تا غزلم صدر هر مراسله باشد

«ده دله از بهر چیست عاشق معشوق

عاشق معشوق به که یکدله باشد

با گله خوش نیست روی خوب تو دیدن

دیدن رویت خوش است بی گله باشد

طاقت و صبرم نمانده‌ست دگر هیچ

در شب هجرم چه قدر حوصله باشد»

دوست نشاید ز دوست در گله باشد

مرد نباید که تنگ حوصله باشد

دوش به هیچم خرید خواجه و ترسم

باز پشیمان از این معامله باشد

راهرو عشق باید از پی مقصود

در قدمش صد هزار آبله باشد

تند مران ای دلیل ره که مبادا

خسته دلی در قفای قافله باشد

موی تو زد حلقه بر میانت و نگذاشت

یک سر مو در میانه فاصله باشد

آن که مسلسل نمود طرهٔ لیلی

خواست که مجنون اسیر سلسله باشد

با غزل شاه نکته سنج فروغی

من چه سرایم که قابل صله باشد

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:55 PM

 

شاه جم جاه کلامی که بیان فرماید

از کمال شرفش نقش نگین باید کرد

« دل ما را ز چه رو زار و حزین باید کرد

عاشقی کفر نباشد نه چنین باید کرد

بادهٔ صاف به یاران کهن باید کرد

نظر لطف به عشاق غمین باید کرد

ما گدایان را از درگه خود دور مکن

که ترحم به گدایان به از این باید کرد

از بر خسته دلان چند به تندی گذری

بعد از این مرکب آهسته به زین باید کرد

این چنین حسن و لطافت که تو داری تا حشر

سجده بر آدم و حوا و به طین باید کرد

پرتو روی تو روشن کند این عالم را

پس از این روی تو با ماه قرین باید کرد

پرده از صورت زیبای تو باید برداشت

ماه رویان همه را پرده‌نشین باید کرد

همچو طاووس چو سرمست خرامی در باغ

توتیای مژه را خاک زمین باید کرد

روش کبک دری داری و چشم آهو

صید این قسم شکاری به کمین باید کرد»

ادامه مطلب
سه شنبه 17 مرداد 1396  - 12:55 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 55

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4289097
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث