به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در بارگه امام شافع

فرزند رسول و نور یزدان

شد سید ما به مهر فطری

در قرب جوار از مقیمان

این موت به از حیات جاوید

این دولت قرب به ز صد جان

هر مصرع ازین سه بیت غراست

تاریخ وفاتش ای سخندان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

یارب امشب از علامتها چه می‌بیند به خواب

آن که فردا خواهمش کردن علامت در جهان

با کدامین قسمت رسوائی شود یارب قرین

آن که از طبع جهان آشوب من دارد قزان

یافت حرفی زور برائی بالماس خیال

کز عبورش صد خطر دارد لب و کام و زبان

دست و تیغی شد علم کاندر ته هفتم زمین

گاو و ماهی در خیال پس خمند از تاب آن

ای شکار کم هراس غافل خرگوش خواب

شیر خشم‌آلودی از زنجیر خواهد جست هان

بیش از آن کن فکر کار خود کز اسباب صلاح

از فساد مفسدان چیزی نماند در میان

نیست پر آسان شکستن تو به همچون منی

چون شکستی وای قدر وای عرض و وای جان

خوش نشستی زان زیان ایمن کزو خواهد فکند

کمترین جنبش تزلزل در زمین و آسمان

تا عیارت پرسبک بیرون نیامد از هجا

در ترازو می‌نهم بهر تو سنگی بس گران

می‌کنم صد فکر ناخوش باز می‌گویم که خوش

آن چه امشب خواهی انشا کرد فردا میتوان

می‌جهد از شست قهر اما به اعراض دگر

تیر پر کش کرده‌ای کز صبر دارم در میان

من که بر وی کرده‌ام صد صحبت از وقت درست

گو صد و یک باش امروزش دگر دادم امان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

ای همایون فارس میدان دولت کاورند

کهکشان بهر ستوران تو کاه از کهکشان

گرچه ناچارست بهر هر ستوری کاه و جو

تا به دستور ستور من نیفتد از توان

مرکب من نام جو نشنید هرگز زان سبب

می‌کنم کاه فقط خواهش ز دستور زمان

که به این حیوان رساندن گرچه شغل لازمست

بام اندای منازل هست لازم‌تر از آن

آصفا وقت است تنگ و کاه و در دهها فراخ

خامه در دست تو فرمانبر به تحریک بنان

یک نفس شو ملتفت وز رشحه ریزیهای کلک

زحمت یک ساله کن رفع از من بی‌خانمان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

آن خداوند محتشم چاکر

که فزونست حشمتش ز جهان

دی برسم عیادتم از خاک

برگرفت آن نهایت احسان

چون تو را دیدن عرق ز عرق

سوز بیمار راست شعله نشان

لطف دیگر علاوه این ساخت

از کف زر نثار سیم افشان

که به حکمت در انجمن سازد

غرق دریای انفعالم از آن

من که چون خسته عرق کرده

یافت در دم به یک نفس درمان

عذر آن شهریار اگر خواهم

که بخواهم به کلک یا به زبان

بایدم ساخت دایم الحرکت

هر دو را تا به انقراض زمان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

دوش تا صبح از صوامع قدس

می‌شنیدم خروش ماتمیان

گفتم آیا کدام پاکنهاد

کرده آهنگ و عزم راه جنان

یکی از هاتفان غیبی گفت

میر باقر کشیده پا ز جهان

آن چه او گفت در طریق حساب

بود تاریخ فوت میر همان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

دل‌افروز شمع شبستان انس

چراغ بدر ز بده دودمان

گل کم بقا سرو کوته حیات

نهال خزان دیده پیش از خزان

درخشان سهیل سریع الغروب

بدیع زمانه بدیع الزمان

مه چارده ساله‌ای کام یافت

مه چارده را باو توامان

درین بزم فانی به کوشش رساند

فلک نغمه ارجعی ناگهان

دمی کز در او در آمد اجل

برآمد غریو از زمین و زمان

چو او بر زبان راند حرف وداع

پدر نطق را تیغ زد بر زبان

چو پیک اجل دامن او گرفت

دردیدند یاران گریبان جان

چو او ساغر مرگ بر لب نهاد

لب از کردهٔ خود گزید آسمان

چو او چشم برهم نهاد از قضا

شد از غصهٔ چشم قدر خون فشان

چو او در جوانی کفن پوشد شد

سیه‌پوش گشتند پیر و جوان

چو او گشت بر اسب چوبین سوار

سوار فلک را ز کف شد عنان

چو تابوت او شد روان همچو تیر

ز بار الم گشت قدها کمان

چو شد مهد آن ناز پرور زمین

بلرزید بر خود زمین و زمان

پسر رفت و یار پدر شد جنون

جنونی که کردش به صحرا دوان

جنونی که مجنون اگر داشتی

برآوردی از کوه و هامون فغان

به چشم خود از گریه نزدیک شد

که نگذارد از روشنائی نشان

چو از گریه‌اش می‌نمودند منع

به زاری همی گفت کای دوستان

بدیع‌الزمان رفته از دیده‌ام

که بی‌او مبیناد چشمم چشم جهان

چو این بیت برخواند تاریخ وی

شد از اولیم مصرع او عیان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

امیر اعدل اعظم پناه ملک و ملل

ملاذ اهل جهان کارساز اهل زمان

ملک مواکب انجم سپاه مه رایت

فلک سرادق کرسی بساط عرش ایوان

سپهر مرتبهٔ معصوم بیک آن که رساند

صدای کوس تسلط به گوش عالمیان

ز ملک خود سفر حج گزید با خلقی

که مثل او گوهری در صدف نداشت جهان

سلالهٔ نبوی شمع دوده صفوی

صفای دودهٔ آدم خلاصه انسان

سرآمد علما تاج تارک فضلا

دلیل وادی دین هادی ره عرفان

لطیف طبع و زکی فطرت و صحیح ذکا

دقایق آگه و روشن دل و حقایق دان

فرشتهٔ هیات و خوش منطق و صحیح کلام

بلیغ لفظ و معانی رس و بدیع بیان

رفیع مرتبه خان میرزا که پس خرد

به حسن فطرت او در جهان نداد نشان

در آن سفر که به جز اهل خدمت ایشان را

نبود یک تن از انصار و یک کس از اعوان

لباس حج چه در احرام گاه پوشیدند

به جای خود و زره بی‌خبر ز تیغ و سنان

سنان و تیغ از آن جسمهای جان‌پرور

برآن خجسته زمین خون فشان و خون‌باران

هم از شهادت ایشان فلک دگر باره

نمود واقعهٔ کربلا به پیر و جوان

هم از مصیبت آن سروران به نوحه نشست

زمانه با دل بریان و دیدهٔ گریان

درین قضیه چو تاریخ خواستند ز من

ز غیب داد یکی این دو مصرعم به زبان

نموده واقعهٔ کربلا دگر باره

عجب که تا با بدنوحه بس کند دوران

تو ای رفیق زهر مصرعی به جو تاریخ

که من به گریهٔ رفیقم مراچه فرصت آن

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

تبارک‌الله ازین حوض خانهٔ دلکش

که در شک جوی جنانست و آبروی جهان

بنای بی‌خللش چون بنای روضه خلد

هوای معتدلش چون هوای عالم جان

فکنده طرح شگرفی مهندس تردست

که می‌چکد به مثل آب از طراوت آن

زبان خامه نقاش کرده صنعتها

که در ثناش زبون است خامه دو زبان

چه فیضهاست در این منزل ترقی بخش

که در زمین شریفش به عکس طبع زمان

مزاج عنصر آتش گرفته عنصر آب

که شعله‌وار به اوج از حضیض گشته روان

چه جای آب که خاک از شرافت این بوم

سزد که میل به بالا نماید از پایان

فلک در آینه عرض و فرش دید و نداد

نشان ز فرش چنین و خبر ز عرش چنان

خدای عالمش از چشم بد نگهدارد

که مانده است برو چشم عالمی حیران

بدیدهٔ خرد این حوض خانه را شانی است

که می‌دهد ز بهشت حیات بخش نشان

بنا نمودن این حوض راست تاریخی

که به اویست مطابق بنای حوض جنان

نکرد محتشم اندر صفات این منزل

به صد زبان یکی از صدهزار نکته بیان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

ناگه از طبعم مشام دل شنید

بوی طوفان خیزی کون و مکان

بهر آن گردید نطقم نوحه گر

کز اجل دی میر زرین افسران

مالک گردون شکوه کامکار

کامل عالی سریر کامران

زین ملک و سلطانت سلطان حسین

شهسوار نامدار نوجوان

شد روان با هودج گردون اساس

بهر سیر ملک فردوس از جهان

زان الم انس و ملک یک سر شدند

اهل ماتم بر زمین و اسمان

وز پی سال وفاتش از جمل

بست دل گویا طلسمی در زبان

و آن طلسم از شانزده مصرع بود

کلک عاجل را ز فکرم بر زبان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

 

ازین شش رباعی که کلکم نگاشت

برای جلوس خدیو جهان

هزار و صد بیست تاریخ از او

قدم زد برون هشت افزون بران

بدین سان که از هر دو مصرع زنند

بهم خالداران دم از اقتران

دگر سادگان پس گروه نخست

ثباتی و بر عکس آن همچنان

چه شد زین چهار اقتران در عدد

هزار و صد و چار مطلب عیان

ز هر مصرعی نیز به روی فزود

یکی از تواریخ معجز بیان

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 مرداد 1396  - 12:37 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 97

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4331955
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث