به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار

با رنج دیر دیر کند صبر دار دار

در تن خزد ز بویه وصل تو مور مور

در من جهد ز انده هجر تو مار مار

سر در کشم به جامه در از شرم زیر زیر

گریم ز فرقت تو دل آزار زار زار

بر دیده ام چو اشک زند یار تیر تیر

پیچان شوم چنانکه کنم جامه تار تار

آویزدم نظر نظر اندر مژه مژه

از دانه دانه لؤلؤ دیده چو هار هار

تا کی برآزماییم ای دوست نیک نیک

تا چند برگراییم ای یار بار بار

گل گل فتاده بر دو رخ من رده رده

تا تازه تازه در جگرم خست خار خار

غم کم خورم که هست زیانکار خیر خیر

دل خوش کنم که هست جفاکار یار یار

از راهها که هست مخوفست راه راه

وز کارها که هست نه خوبست کار کار

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

مرا روی تو ای نازنین نگار

به دی ماه بسی خوشتر از نوبهار

من از روی تو چون زرد شد چمن

گل و لاله سوری چینم ز بار

نه چون قد تو سروی به بوستان

نه چون روی تو نقشی به قندهار

چه خوشتر به جهان از جمال تو

مگر مجلس سلطان کامگار

جهان داور مسعود تاجدار

زمین خسرو مسعود شهریار

بقای شرف از روزگار اوست

بقا بادش تا هست روزگار

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:11 PM

بدان دو عارض چون شیر و آن دو زلف چو قیر

به ابروان چو کمان و به غمزگان چون تیر

به زیب قدی کش بنده گشت سرو سهی

به حسن رویی کش بنده گشت بدر منیر

به چشم چشمی کش سرمه بود سحر حلال

به بوی زلفی کش دانه بود مشک و عبیر

که گر تنم را زین پس کنی به مهر عذاب

وگر دلم را زین پس کنی به عشق زحیر

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

دیده گر در فراق خون بارد

حق او هم تمام نگزارد

با غمش هیچ بر نیارم دم

گر جهان بر سرم فرود آرد

در وفا داشتنش جان بدهم

تا مرا بی وفا نپندارد

آزر و مانی ار شود زنده

هر یکی خواهدش که بنگارد

این به رنده چو او نپردازد

وآن به خامه چو او نبگذارد

روی او همچو گل همی خندد

چشم من همچو ابر می بارد

نشمرد نیم ذره جرم رهی

چونکه روز فراق نشمارد

یا دل او مرا نمی خواهد

یا به من آمدن نمی یارد

رفت و ترسم که او به نادانی

به کسی دل به مهر بسپارد

همه شب در هوس همی باشم

که نباید که عهد بگذرد

در همه گر کبوتری بینم

گویم از دوست نامه ای آرد

باد اگر گرد بام من بوزد

گویم از یار مژده ای دارد

هر کجا هست شاد باد بدانک

از من دلشده به یاد آرد

مرا در غم فرقتت ای پسر

دو دیده چو ابرست و دامن شمر

وزین دل برافروخته ست آتشی

کش از درد و رنجست دود و شرر

دو چشمم بمانده به هنجار راه

دو گوشم بمانده به آواز در

امید وصال ار نبودی مرا

که روزی درآیی ز در ای پسر

پر از گرد جعد و برآشفته زلف

گشاده خوی از روی و بسته کمر

بر آوردمی جان شیرین ز تن

بیالودمی چشم روشن ز سر

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

ای ترک لاله رخ بده آن لاله گون شراب

تابان ز جام چون رخ لعل از قصب نقاب

من گویمی گلابست آن می که می دهی

گر هیچ گونه گونه گل داردی گلاب

جز دوستی ناب نیابی ز من همی

واجب بود که از تو بیابم نبید ناب

تیره نکردش آتش آنگه که آب بود

اکنون که آتش است ضعیفش مکن به آب

آبست و آتش است و زو شد خراب غم

نشگفت ار آب و آتش جایی کند خراب

آسایش است و خرمی از آب دیده را

اینست و زان بلی که کند دیده را به خواب

از لطف بر دوید به سر وین شگفت نیست

روح است و روح را سوی بالا بود شتاب

در مغز و طبعم افتاد آتش ز بهر آنک

دست تو بر نبید و بلور است و آفتاب

تا ندهیم نبیدی چون دیده خروس

باشد به رنگ روزم چون سینه غراب

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

گفتم که چند صبر کنم ای نگار گفت

تا هست عمر گفتم رنجه مدار گفت

بی رنج عشق نبود گفتم نیم به رنج

فرسوده چند باشد ازین ای نگار گفت

جز انتظار روی ندارد تو را همی

گفتم شدم هلاک من از انتظار گفت

این روزگار با تو بدست این ازو شناس

گفتم که نیک کی شودم روزگار گفت

چون گشت زایل این سخط شهریار راد

گفتم که کی شود سخط شهریار گفت

چون بخت رام گردد تا تو رسی به کام

گفتم که بخت کی شودم جفت و یار گفت

آمرزشی بخواه شود عفو جرم تو

این گفت در کریم نبی کردگار گفت

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:11 PM

 

طیبتی می کنم معاذالله

از پی خرمی مجلس شاه

شاعر آری چنین بود گستاخ

که بگوید سخن به نظم فراخ

چون از آن مجلس بهشت آیین

دورم افکند روزگار چنین

من دگر چاره ای ندانم کرد

دل ازین نوع خوش توانم کرد

تا فلک را همی مدار بود

خاک را اندرو قرار بود

دولت شاه باد پاینده

نعمتش هر زمان فزاینده

مرکب جاه زیر رانش باد

جان دشمن فدای جانش باد

روزگارش شده مسخر باد

دولتش بنده باد و چاکر باد

باد سلطان و پادشاه زمن

از لقایش به دیدگان روشن

تا به دل در نشاط و شادی باشد

دولت و ملک شیرزادی باد

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:09 PM

 

ماهوک در میان چو در گردد

مجلس از خرمی دگر گردد

طقطق پای او چو برخیزد

شادی و لهو در هم آمیزد

بس نشاطی و مجلسی طیبی است

عیش را و نشاط را سببی است

مادر قحبه را نکو خلف است

روسپی زاده را نکو علف است

نرخری گر به پشت ماده خری

بر جهد و افتدش بر او نظری

باز ماند دو دست او از کار

آب گیرد دهانش در شلوار

بوالفضایل بر او نهد دیده

راست چون مردمان نادیده

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:09 PM

بانو آن نادر جهان بسرود

حمله آورد بر بریشم رود

از بر آواز در سر افکندست

به گلو مقنعه در افکندست

گفتمی هست دختر لرزان

گر نبودیش نرخ سخت ارزان

دارد او همت و طریقه آن

که نباشدش خانه بی مهمان

بی ده آزاد مرد ننشیند

که صلاح خود اندر آن بیند

کند آماده کار ایشان زود

خوش کند روزگار ایشان زود

شویش آن شیر مرد سرهنگی

نکند هیچگونه دلتنگی

بیش و کم دیده است و باخته ای

واقفی نیک و بد شناخته ای

چشم بر کارها فرو گیرد

کوه خواهد که حلم او گیرد

نیکنام است و رشک نشناسد

که ز دزد و عسس بنهراسد

غیرت رنگ و جنگ و جوشش نیست

جز غم خوردنی و پوشش نیست

چون شتر بر گرفت راه دره

خویشتن خفته سازد اینت سره

با دل خویش گوید ای عجبی

نیست کس راز مردمان ادبی

در هم افتاده اند چون خر و گاو

همه با یکدیگر بکاوا کاو

از میانه عوی برآورده

رشک را دست موزه ای کرده

زآن بضاعت کزو نگردد کم

چه خورد ریش گاو رشگن غم

ور شود نیز وقتی آلوده

چه دهد دل به رنج بیهوده

خیره ویحک چرا شود غمناک

چون به مشتی دو آب گردد پاک

این همه چیزها گران نبود

بچه باید که در میان نبود

ور بود هم چرا بود در تاب

نه بریده شدست تخم سداب

سرخ سر خود چرا رود به رهی

که شود زو پدید سرسیهی

گیرد او بر نشسته ایمن بود

بر هنر لاخ و لخ چنین فرمود

لاجرم خانه ایست آماده

برهم آمیخته نر و ماده

در گشاده ست و پیشگه رفت

این نشسته ست وان دگر خفته

منت گفتم یقین بدان ای دوست

که همه دول خانه خانه اوست

این همه هزل بود و بازی بود

آنچه گفتم همه مجازی بود

من ازین نوع طیبتی کردم

آن نه از بهر ریبتی کردم

گفتمش بنگرم چه رنگ آرد

روی نیکو به سوی چنگ آرد

سرفراز و شگرف و عیارست

جلد و شوخ و ظریف و تندارست

او به هر کار بس به اندام است

هم نکو روی و نکو نام است

سخت شلوار بند و پاکیزه ست

ممکن آید که نیکو دوشیزه ست

وآنچه گفتم همه درست ترست

که به خوبی زبیده دگرست

وآنکه بر آخری رسد مجلس

شود از عقل هر کسی مفلس

ادامه مطلب
جمعه 20 مرداد 1396  - 6:09 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 97

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4535542
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث