متکلف به نغمه در قرآن
حق بیازرد و خلق را بربود
آن یکی خسر آن دگر باشد
مایه وقتی زیان و وقتی سود
ناخوشآواز اگر دراز کشد
نه خداوندی خلق ازو خشنود
متکلف به نغمه در قرآن
حق بیازرد و خلق را بربود
آن یکی خسر آن دگر باشد
مایه وقتی زیان و وقتی سود
ناخوشآواز اگر دراز کشد
نه خداوندی خلق ازو خشنود
مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد
مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود
سفله گو روی مگردان که اگر قارونست
کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود
خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد
رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود
کهن سخت که بر سنگ صلابت راند
نتواند که لطافت نکند با داود
چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت
چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود
به تازیانهٔ مرگ از سرش به در کردند
که سلطنت به سر تازیانه میفرمود
نفس که نفس برو تکیه میکند بادست
به وقت مرگ بداند که باد میپیمود
ناکسان را فراستیست عظیم
گرچه تاریک طبع و بدخویند
چون دو کس مشورت برند به هم
گویند این عیب من همی گویند
امیر ما عسل از دست خلق مینخورد
که زهر در قدح انگبین تواند بود
عجب که در عسل از زهر میکند پرهیز
حذر نمیکند از تیر آه زهرآلود
الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلالزاده بایند
هرگز زن و مرد و کفر و اسلام
نفس از تو خبیثتر نزایند
اطفال عزیز نازپرورد
از دست تو دست بر خدایند
طفلان تو را پدر بمیراد
تا جور وصی بیازمایند
رحمت صفت خدای باقیست
و آن را که خدای برگزیند
گر جرم و خطای ما نباشد
پس عفو تو بر کجا نشیند؟
هیچ فرصت ورای آن مطلب
که کسی مرگ دشمنان بیند
تا نمیرد یکی به ناکامی
دیگری دوستکام ننشیند
تو هم ایمن مباش و غره مشو
که فلک هیچ دوست نگزیند
شادکامی مکن که دشمن مرد
مرغ، دانه یکان یکان چیند
آدمیسان و نیک محضر باش
تا تو را بر دواب فضل نهند
تو به عقل از دواب ممتازی
ورنه ایشان به قوت از تو بهند