حق جل و علا میبیند و میپوشد و همسایه نمیبیند و میخروشد
عوذ بالله اگر خلق غیب دان بودی
کسی به حال خود از دست کس نیاسودی
دو نان نخورند و گوش دارند
گویند امید به که خورده
حق جل و علا میبیند و میپوشد و همسایه نمیبیند و میخروشد
عوذ بالله اگر خلق غیب دان بودی
کسی به حال خود از دست کس نیاسودی
دو نان نخورند و گوش دارند
گویند امید به که خورده
زمین را ز آسمان نثار است و اسمان را از زمین غبار. کلُّ اِناءِ یَتَرشّحُ بما فیه
شب تاریک دوستان خدای
میبتابد چو روز رخشنده
از تو بکه نالم که دگر داور نیست
وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست
گر به محشر خطاب قهر کند
انبیا را چه جای معذرتست
نیک بختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند زان پیشتر که پسینیان به واقعه او مثل زنند. دزدان دست کوته نکنند تا دستشان کوته کنند.
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران به تو پند
ارادت بی چون یکی را از تخت شاهی فرو آرد و دیگری را در شکم ماهی نکو دارد
وقتیست خوش آن را که بود ذکر تو مونس
ور خود بود اندر شکم حوت چو یونس
گه اندر نعمتی مغرور و غافل
گه اندر تنگ دستی خسته و ریش
چو در سرا و ضرّا حالت این است
ندانم کی به حق پردازی از خویش
از نفس پرور هنروری نیاید و بی هنر سروری را نشاید
چو گاو ار همی بایدت فربهی
چو خرتن به جور کسان در دهی
وگر نامور شد به قول دروغ
دگر راست باور ندارند ازو