به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

ساقی بیا که امشب ساقی به کار باشد

زان ده مرا که رنگش چون جلنار باشد

می ده چهار ساغر، تا خوشگوار باشد

زیرا که طبع مردم را بر چهار باشد

همطبع را نبیدش فرزانه‌وار باشد

تا نه خروش باشد، تا نه خمار باشد

نی نی دروغ گفتم، این چه شمار باشد

باری نبید خوردن کم از هزار باشد؟

باده خوریم روشن، تا روزگار باشد

خاصه که باده خوردن با بختیار باشد

خاصه که روز دولت مسعود یار باشد

خاصه که ماهرویی، اندر کنار باشد

میراجل که کارش با کارزار باشد

یا در میان مجلس، یا در شکار باشد

تا این جهان به جایست، او را وقار باشد

او با سرور باشد، او با یسار باشد

لشکرگذار باشد دشمن شکار باشد

دیناربخش باشد، دیناربار باشد

هم حقشناس باشد، هم حقگزار باشد

هم در بدی و نیکی، اسپاسدار باشد

در کارهای عقبی با کردگار باشد

در کارهای دنیی با اعتبار باشد

شکرش عزیز باشد، دینارخوار باشد

از فخر فخر باشد، از عارعار باشد

جشن سده امیرا! رسم کبار باشد

این آین گیومرث و اسفندیار باشد

زان برفروز کامشب اندر حصار باشد

او را حصار میرا، مرخ و عفار باشد

آن آتشی که گویی نخلی ببار باشد

اصلش ز نور باشد، فرعش ز نار باشد

چون بنگری به طولش سرو و چنار باشد

گر سرو را ز گوهر بر سر شعار باشد

چون بنگری به عرضش، از کوهسار باشد

ور کوه را ز عنبر در سر خمار باشد

سرو از عقیق باشد، کوه از عقار باشد

این مستعیر باشد، آن مستعار باشد

با احمرار باشد، با اصفرار باشد

نه احمرار باشد، نه اصفرار باشد

هم با شعاع باشد، هم با شرار باشد

زینش لباس باشد، زانش دثار باشد

چون لاله‌زار باشد، چون مرغزار باشد

نه لاله‌زار باشد، نه مرغزار باشد

چمیدن فرازش مانند مار باشد

رخشیدن شعاعش گویی نضار باشد

میرجلیل برخور، تا روزگار باشد

با قند لب نگاری، کز قندهار باشد

خورشید روی باشد، عنبر عذار باشد

از پای تا به فرقش رنگ و نگار باشد

برلحن چنگ و سازی کش زیرزار باشد

زیرش درست باشد، بم استوار باشد

دستانهای چنگش سبزهٔ‌بهار باشد

نوروز کیقبادی و آزادوار باشد

تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد

تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد

تا کان و چشمه باشد، تا کوهسار باشد

تا بوستان و سبزی، تا کامگار باشد

تا بیقرار گردون اندر مدار باشد

وندر مدار گردون کس را قرار باشد

تا سعد و نحس باشد، با اختیار باشد

چونانکه اختیارش بی‌اضطرار باشد

ذلش نهفته باشد، عز آشکار باشد

واندر پناه ایزد، در زینهار باشد

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

به فال نیک و به روز مبارک شنبد

نبیذگیر و مده روزگار نیک به بد

به دین موسی امروز خوشترست نبیذ

بخور موافقتش را نبیذ نو شنبد

اگر توانی یکشنبد از صبوحی کن

کجا صبوحی نیکو بود به یکشنبد

طریق و مذهب عیسی به بادهٔ خوش ناب

نگاهدار و مزن بخت خویش را به لگد

به روزگار دوشنبد نبیذ خور به نشاط

به رسم موبد پیشین و موبدان موبد

بگیر روز سه‌شنبد به دست بادهٔ ناب

بخور که خوب بود عیش روز سه شنبد

چهارشنبه که روز بلاست باده بخور

به ساتگینی می‌خور به عافیت گذرد

به پنجشنبه که روز خمار می زدگیست

چو تلخ باده خوری راحتت فزاید خود

پس از نماز دگر روزگار آدینه

نبیذ خور که گناهان عفو کند ایزد

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

می بر کف من نه که طرب را سبب اینست

آرام من و مونس من روز و شب اینست

تریاق بزرگست و شفای همه غمها

نزدیک خردمندان می را لقب اینست

بی می نتوان کردن شادی و طرب هیچ

زیرا که بدین گیتی اصل طرب اینست

معجون مفرح بود این تنگدلان را

مر بی سلبان را به زمستان سلب اینست

ای آنکه نخوردستی می گر بچشی زان

سوگند خوری، گویی: شهد و رطب اینست

می‌گیر و عطا ورز و نکو گوی و نکو خواه

اینست کریمی و طریق ادب اینست

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

این قصر خجسته که بنا کرده‌ای امسال

با غرفهٔ فردوس به فردوس قرینست

همچون حرمش طالع سعدست و مبارک

همچون ارمش نقش مهنا و گزینست

چون قدر تو عالی و چو روی تو گشاده

چون عهد تو نیکو و چو حلم تو رزینست

چوبش همه از صندل و از عود قماری

سنگش همه از گوهر و یاقوت ثمینست

آبش همه از کوثر و از چشمهٔ حیوان

خاکش همه از عنبر و کافور عجینست

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

روزی بس خرمست، می‌گیر از بامداد

داد زمانه بده کایزد داد تو داد

خواسته داری و ساز، بیغمیت هست باز

ایمنی و عز و ناز، فرخی و دین وداد

نیز چه خواهی دگر، خوش بزی و خوش بخور

انده فردا مبر، گیتی خوابست و باد

رفته و فرمودنی، مانده و فرسودنی

بود همه بودنی، کلک فرو ایستاد

می‌خور کت بادنوش، بر سمن و پیلگوش

روز رش و رام و جوش، روز خور و ماه و باد

آمد نوروز ماه می خور و می ده پگاه

هر روز تا شامگاه، هر شب تا بامداد

بارد در خوشاب، از آستین سحاب

وز دم حوت آفتاب، روی به بالا نهاد

برجه تا برجهیم، جام به کف برنهیم

تن به می‌اندر دهیم، کاری صعب اوفتاد

مرغ دل‌انگیز گشت، باد سمنبیز گشت

بلبل شبخیز گشت، کبک گلو برگشاد

بلبل باغی به باغ، دوش نوایی بزد

خوبتر از باربد نغزتر از بامشاد

وقت سحرگه چکاو، خوش بزند در تکاو

ساعتکی گنج گاو، ساعتکی گنج باد

رعد تبیره زنست، برق کمند افکنست

وقت طرب کردنست، می خور کت نوش باد

قوس قزح، قوسوار، عالم فردوسوار

کبک دری کوسوار، کرده گلو پر زباد

باغ پر از حجله شد راغ پر از کله شد

دشت پر از دجله شد، کوه پر از مشک ساد

زان می عنابگون، در قدح آبگون

ساقی، مهتابگون ترکی، حورا نژاد

ای بدل ذویزن، بوالحسن بن الحسن

فاعل فعل حسن، صاحب دوکف راد

در همه کاری صبور، وز همه عیبی نفور

کالبد تو ز نور، کالبد ما ز لاد

فضل و کرم کرد تست، جود و سخا ورد تست

دولت شاگرد تست گوهر و عقل اوستاد

ویژه تویی در گهر، سخته تویی در هنر

نکته تویی طرفه‌تر از نکت سندباد

ای عوض آفتاب، روز و شبان به آب وتاب

تو به مثل چون عقاب، حاسد ملعونت خاد

گفته امت مدحتی، خوبتر از لعبتی

سخت نکو حکمتی، چون حکم بن معاذ

جایزه خواهم یکی، کم بدهی اندکی

ور ندهی بیشکی، ز ایزد خواهم عیاذ

سیم تو زی من رسید، جامه نیامد پدید

جام بباید کشید، جامه ببایدت داد

هست در آن بس کشی جامه ز تن برکشی

برفکنی برکشی بنده‌ات را برچکاد

بنده بنازد بدان، سر بفرازد بدان

کس نگذارد بدان چون بچه بایست شاد

تا طرب و مطربست، مشرق و تا مغربست

تا یمن و یثرب است، آمل و استار باد

بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار

فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

المنة لله که این ماه خزانست

ماه شدن و آمدن راه رزانست

از بسکه درین راه رز انگور کشانند

این راه رز ایدون چو ره کاهکشانست

چون قوس قزح برگ رزان رنگبر نگند

در قوس قزح خوشهٔ انگور گمانست

آبی چو یکی کیسگکی از خز زردست

در کیسه یکی بیضهٔ کافور کلانست

واندر دل آن بیضهٔ کافور ریاحی

ده نافه و ده نافگک مشک نهانست

وان سیب بکردار یکی مردم بیمار

کز جملهٔ اعضا و تن او را دو رخانست

یک نیمه رخش زرد و دگر نیمه رخش سرخ

این را هیجان دم و آن را یرقانست

وان نار همیدون به زنی حامله ماند

واندر شکم حامله مشتی پسرانست

تا می نزنی بر ز میش، بچه نزاید

چون زاد بچه، زادن و خوردنش همانست

مادر، بچه‌ای، یا دو بچه زاید یا سه

وین نار چرا مادر سیصد بچگانست

مادر بچه را تا ز شکم نارد بیرون

بستر نکند، وین نه نهانست عیانست

اندر شکم او خود بچه را بسترکی زرد

کرده‌ست و بدو در ز سر بچه نشانست

اکنون صفت بچهٔ انگور بگویم

کاین هر صفتی در صفت او هذیانست

انگور بکردار زنی غالیه رنگست

و او را شکمی همچو یکی غالیه دانست

اندر شکمش هست یکی جان و سه تا دل

وین هر سه دل او را ز سه پاره ستخوانست

گویند که حیوان را جان باشد در دل

و او را ستخوانی دل وجانست و روانست

جان را نشنیدم که بود رنگ، ولی جانش

همرنگ یکی لاله که در لاله‌ستانست

جان را نبود بوی خوش و بوی خوش او

چون بوی خوش غالیه و عنبر و بانست

انگور سیاهست و چوماهست و عجب نیست

زیرا که سیاهی صفت ماه روانست

عیبیش جز این نیست که آبستن گشته‌ست

او نوز یکی دخترکی تاز جوانست

بی شوی شد آبستن، چون مریم عمران

وین قصه بسی طرفه‌تر و خوشتر از آنست

زیرا که گر آبستن مریم به دهان شد

این دختر رز را، نه لبست و نه دهانست

آبستنی دختر عمران به پسر بود

آبستنی دختر انگور به جانست

آن روح خداوند همه خلق جهان بود

وین راح خداوند همه خلق جهانست

گر قصد جهودان بد در کشتن عیسی

در کشتن این، قصد همه اهل قرانست

آن را بگرفتند و کشیدند و بکشتند

وین را بکشند و بکشند، این به چه سانست

آن، زنده یکی را و دو را کرد به معجز

وین، زنده‌گر جان همه خلق زمانست

ناکشتهٔ کشته صفت روح قدس بود

ناکشتهٔ کشته صفت این حیوانست

آن را، نگر از کشتن آنها چه زیان بود

این را، نگر از کشتن اینها چه زیانست

آن را، پس سختی ز همه رنج امان بود

وین را، پس سختی ز همه رنج امانست

آن را به سماوات مکان گشت و مر این را

بر دست امیران و وزیرانش مکانست

چون دست وزیر ملک شرق که دستش

از باده گران نیست، که از جود گرانست

شمس الوزرا احمد عبدالصمد آنکو

شمس‌الوزرا نیست که شمس الثقلانست

آن پیشرو پیشروان همه عالم

چون پیشرو نیزهٔ خطی که سنانست

مهتر ز همه خلق جهان او به دو کوچک

مهتر به دو کوچک، به دلست و به زبانست

درانه و دوزان به سر کلک نیابی

درانه و دوزان به سر کلک و بنانست

اندر کرمش، هر چه گمان بود یقین شد

واندر نسبش، هر چه یقین بود گمانست

خردش نگرش نیست، که خردک نگرشنی

در کار بزرگان همه ذلست و هوانست

دینار دهد، نام نکو باز ستاند

داند که علی حال زمانه گذرانست

مرحاشیهٔ شاه جهان را و حشم را

هم مال دهنده‌ست و هم مال ستانست

زیرا که ولایت چو تنی هست و درآن تن

این حاشیه شاه رگست و شریانست

دستور طبیبست که بشناسد رگ را

چون با ضربان باشد و چون بی‌ضربانست

چون با ضربانست کند قوت او کم

ورکم نکند، بیم خناق از هیجانست

چون بی‌ضربان باشد، نیرو دهد او را

ورنه دل ملکت را بیم یرقانست

این کار وزارت که همی‌راند خواجه

نه کار فلان بن فلان بن فلانست

بود آن همگان را غرض و مصلحت خویش

این را غرض و مصلحت شاه جهانست

هرگز ندهد خردمنش را بر خود راه

کز خردمنش محتشمانرا حدثانست

از پشه عنا و الم پیل بزرگست

وز مور، فساد بچهٔ شیر ژیانست

خسرو تنهٔ ملک بود او دلهٔ ملک

ملکت چو قرآن، او چو معانی قرانست

ملکت چو چراگاه و رعیت رمه باشد

جلاب بود خسرو و دستور شبانست

لشکر چو سگان رمه و دشمن چون گرگ

وین کار سگ و گرگ و رمه با رمه بانست

ما را رمه‌بانیست نه زو در رمه آشوب

نه ایمن ازو گرگ و نه سگ زو به فغانست

هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی

با آنکه بداندیش بود، سخت کمانست

تا بر بم و بر زیر نوای گل نوش است

تا بر گل بربار خروش ورشانست

عمر و من او را نه قیاس و نه کران باد

چون فضل و منش را نه قیاس و نه کرانست

بادا به بهار اندر چندانکه بهارست

بادا به خزان اندر چندانکه خزانست

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

چرخست ولیکن نه درو طالع نحسست

خلدست ولیکن نه درو جوی عقارست

چون ابروی معشوقان با طاق و رواقست

چون روی پریرویان با رنگ و نگارست

بازیگه شمس و قمر و ببر و هزبرست

منزلگه جود و کرم و حلم و وقارست

از روی سلاطینش هر روز بساطست

وز بوسهٔ شاهانش هر روز نثارست

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

سپیده‌دم که وقت کار عامست

نبیذ غارجی رسم کرامست

مرا ده ساقیا جام نخستین

که من مخمورم و میلم به جامست

ولیکن لختکی باریکتر ده

نبیذ یکمنی دادن کدامست

نماز بامدادان کرد باید

سه جام یکمنی خوردن حرامست

چو وام ایزدی بنهاده باشم

مرا ده ساتگینی بر تو وامست

چنانکه باز نشناسد امامم

رکوعم را رکوعست ار قیامست

خوشا جام میا، خوشا صبوحا

خوشا کاین ماهرو ما را غلامست

دو زلفش دو شب و دو خال مشکین

ظلام اندر ظلام اندر ظلامست

صبوح از دست آن ساقی صبوحست

مدام از دست آن دلبر مدامست

غلام و جام می را دوست دارم

نه جای طعنه و جای ملامست

همی‌دانم که این هر دو حرامند

ولیکن این خوشیها در حرامست

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

ای ترک ترا با دل احرار چه کارست

نه این دل ما غارت ترکان تتارست

از ما بستانی دل و ما را ندهی دل

با ما چه سبب هست ترا، یا چه شمارست

ما را به از این دار و دل ما به از این جوی

من هیچ ندانم که مرا با تو چه کارست

هرگاه که من جهد کنم دل به کف آرم

بازش تو بدزدی ز من این کارنه کارست

من پار بسی رنج و عنای تو کشیدم

امسال به هش باش که امسال نه پارست

نه دل دهدم کز تو کنم روی به یکسوی

نه با تو ازین بیش مرا رنج و مرارست

هر روز دگر خوی و دگر عادت و کبرست

این خوی بد و عادت تو چند هزارست

خوی تو همی‌گردد و خویی که نگردد

خوی ملک پیلتن شیر شکارست

مسعود ملک آنکه به جنب هنر او

اندر ملکان هر چه هنر بود عوارست

آن ملکستانی که هر آن ملک که بستاند

کو تیغ بدو تیز کند ملکسپارست

در لشکر اسکندر از اسب نبودی

چندانکه در این لشکر از پیل قطارست

ده پانزده من بیش نبد گرز فریدون

هفتاد منی گرز شه شیر شکارست

از چوب بدی تخت سلیمان پیمبر

وین تخت شه مشرق از زر عیارست

گویند که آن تخت ورا باد ببردی

وین نزد من ای دوست نه فخرست و نه عارست

زیرا که هر آن چیز که باشد برباید

باشد سبک و هر چه سبک باشد خوارست

ار روی ملوکانش هر روز نشاطست

وز کیسهٔ شاهانش هر روز نثارست

هر چند که خوبست، درو خوبترین چیز

دیدار شه پیلتن شیرشکارست

آمد ملکا عید و می لعل همی‌گیر

کاین می سبب رستن بنیان ضرارست

می بر تو حلالست که در دار قراری

وان را بزه باشد که نه در دار قرارست

تا خاک فروتر بود و نار زبرتر

تا پیش هوا نار و هوا از پی نارست

گوشت به سوی نوش جهانگیر بزرگست

چشمت به سوی آن صنم باده گسارست

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

 

الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست

نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست

بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر

بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست

از آن باده که زردست و نزارست ولیکن

نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست

به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست

به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست

ادامه مطلب
دوشنبه 20 شهریور 1396  - 8:45 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 10

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4292732
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث