اشعار مهستی گنجوی-رباعی شمارۀ ۷۲ شهری زن و مرد در رخت مینگرند وز سوز غم عشق تو جان در خطرند هر جامه که سالی پدرت بفروشد از تو عاشقان به روزی بدرند ادامه مطلب مهدی گلشنی پنج شنبه 9 شهریور 1396 - 3:15 PM نظرات (0)
شهری زن و مرد در رخت مینگرند وز سوز غم عشق تو جان در خطرند هر جامه که سالی پدرت بفروشد از تو عاشقان به روزی بدرند