شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

پاسی از شب رفت وقتش شد که بی تابت کنم

آمدم با شعر های تازه بدخوابت کنم

 

چشم در چشمم که باشی کار دستم می دهی

مثل قندی دوست دارم در دلم آبت کنم

 

شاعران از خال هندوی تو خیلی گفته اند

من به فکر سوژه ای هستم که نایابت کنم

 

حرفی از لبخند مرموز مونالیزا نبود

قبل از آن که سینه ی دیوارمان قابت کنم

 

یک غزل،یک بیت،یک مصراع حتی کافیست

در نگاه نسل های بعد جذابت کنم

 

ترسم از آن است با دست خودم آخر تو را

قرن ها مانند یک ضرب المثل بابت کنم

 

بهتر است از خیر شعر و شب نشینی بگذریم

قبل ازاین باید فقط با حیله ای خوابت کنم...

 

محمدحسن ملکیان


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 24 اسفند 1396 6:44 AM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:76213

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396