دوباره پنجره باز است و مرد سیگاری
خمیده توی خودش بین خواب و بیداری
گرفته لای دوانگشت زندگیش را
و پُک که می زند و پُک ز روی ناچاری
هوا، هوای شکستن هوای طوفانیست
و مرد زل زده بر قاب عکس دیواری...
بدون اینکه بخواهی، همیشه زیبا نیست
مُرور خاطره هایی که دوست می داری
همیشه بغض نفسگیر لحظه ها با توست
همیشه در پی عاشق، جنون ادواری
درست آخر شب بود و آسمان ابری
و مرد له شده در لحظه های تکراری
صدای شرشر باران که تند می بارید
به روی متن غزلهای کهنه شد جاری
الهه مرتضایی
[ پنج شنبه 24 اسفند 1396 6:48 AM ] [ سید رضا هاشمی ]