به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

نگاهی دیدم از چشم سیاهی

که کوه صبر پیشش بود کاهی

اگر برقع براندازی ز رخسار

کرشمه گیرد از مه تا به ماهی

بهارم را تماشا کن نگارا

سرشگم ارغوان و چهره کاهی

اگر یک ذره زو تابد بر آفاق

کند هر ذره را خورشید و ماهی

همی خواهم که آن نامهربان را

بلا گردان شوم خواهی نخواهی

بسر تا چند گردانی رضی را

الهی من سرت گردم الهی

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:38 PM

هجران اگر نکردی آهنگ زندگانی

بیچاره جان چه کردی با ننگ زندگانی

داراست هر که جان برد از چنگ مرگ بیرون

ما جان به مرگ بردیم از چنگ زندگانی

بی‌عشق کس ممیراد، بی درد کس مماناد

کان عار مرگ باشد وین ننگ زندگانی

میبرد زندگانی گر جان ز چنگ مردن

کس جان بدر نمیبرد از چنگ زندگانی

ای آنکه سنگ کوبی بر سینه از غم مرگ

گویا سرت نخورد است بر سنگ زندگانی

ای آنکه زندگی را بر مرگ می‌گزینی

یا رَب مبارک بادت او‌رنگ زندگانی

پیوسته زندگانی در جنگ بود با ما

با مرگ صلح کردیم از ننگ زندگانی

دوری او رضی را نزدیک گشته گویا

کاثار مرگ پیداست از رنگ زندگانی

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:38 PM

ای که در ره عرفان مستمند برهانی

ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی

سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی

آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی

مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری

آنچه داده‌ای از کف پیش از ین بآسانی

این ضیا ندارد مه این صفا ندارد گل

کس بتو نمیمٰاند تو بکس نمیمانی

روشنی طور است این یا فروغ آن چهره

موج بحر نور است این یا ریاض پیشانی

ای هلاک چشمت من تا بچند مخموری

ای اسیر زلفت دل تا به کی پریشانی

کرده از دل و جانت، ای جهان زیبائی

آسمٰان زمین بوسی، آفتاب دربانی

نیستم چو نامردان در لباس رعنائی

سرکش و سرافرازم شعله سان به عریانی

کار من رضی از زهد چونکه بر نمی‌آید

میروم تلافی را بعد ازین به رهبانی

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:37 PM

نه رسم دیر و نه آئین کعبه میدانی

ندانمت چه کسی، کافری، مسلمانی

بمال و جاه چه نازی، که شخص نمرودی

بخورد و خواب چه سازی که نفس حیوانی

تمیز نیک و بد از هم نکردنت سهل است

بلاست اینکه تو بد نیک و نیک بد دانی

درین جهان ز تو حیوان بجٰان خود مانده

که ره بسی است ز تو تا جهٰان انسانی

بغیر انسان هر چیز گویمت شادی

بغیر آدم هر چیز خوانمت آنی

چه جانور کنمت نام مانده‌ام حیران

بهیچ جانوری غیر خود نمیمانی

چه لازم است مدارا د گر به دشمن و دوست

کنون که گشت رضی کشتی تو طوفانی

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:37 PM

بهار و باده و عشق و جوانی

غنیمت دان غینمت تا توانی

ز من آموخت زلفش تیره روزی

بمن آموخت چشمش ناتوانی

ندیدم جز خطا از خط و خالش

نمیدارد وفا هندوستانی

من آن مزدور محرومم که کارم

گل داغی بمزد باغبانی

چه پرسی از رضی نام و نشانش

غلام تو، سگ تو، هر چه خوانی

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:37 PM

چشمم افتاد بر جمٰال کسی

که گرو برده ز آفتاب بسی

دعوی بندگی غیر مکن

که تو آزاد کردهٔ هوسی

بر مزن گرد شمع ما ای غیر

که نه پروانه‌ای نه خر مگسی

دل شوریده را چو ساغر می

نتوان داد هر زمان بکسی

رفته بر باد برگ این باغم

نه پس اندوزی و نه پیش رسی

ترک فریاد کن رضی کانجا

نرسد هیچکس بداد کسی

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:37 PM

 

ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی

پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی

ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم

ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی

ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد

بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی

شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم

صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی

گر اینت بود عشوه چه دلها که نسوزی

ور اینت کرشمه است چه خونها که نریزی

در خلوت او دورتر از هجر رضی وصل

اینجاست که اصلاً نتوان کرد تمیزی

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:37 PM

چه التفات به خار و خس چمن داری

که عار و ننگ ز نسرین و یاسمن داری

تمام سحر و فسونی به دلفریبی خلق

چه احتیاج به زلف و رخ و ذغن داری

مگر تلافی ما در دلت گذشته که باز

هزار عربده با خوی خویشتن داری

خورند خون همه اعضا ز ذوق شمشیرت

مگر به خاطر خود فکر قتل من داری

نشاط و عیش ببزم تو خوشه چینانند

که می قدح قدح و گل چمن چمن داری

چه دوستیست به آن سنگدل رضی دیگر

چه دشمنیست که با جان خویشتن داری

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:36 PM

نمیدانی تو رسم دوست داری

نمیدانم که با جانم چه داری

مگو پیمان و عهدم استوار است

که در پیمــــان شکستن استواری

غمت چندانکه با ما سازگار است

تو صد چنـــدان بما نــاســــازگاری

غبارم را توانی داد بر باد

اگر بر دل ز من داری غباری

دمار از روزگار غم بر آرم

اگر افتد بدستم روزگاری

رضی گوئی تو را دیگر چه حال است

خبر گویا ز حٰال مانداری

ادامه مطلب
پنج شنبه 19 اسفند 1395  - 12:36 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 21

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4324349
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث