به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است

بلای عشق کشد هر که آدمی رنگ است

چه نقش بندی از اندیشه ای که بی عشق است

چه روی بینی از آیینه ای که در زنگ است

هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد

که چشم خوبان همچون دهان شان تنگ است

رها کنید که تن در دهم به بدنامی

که نام نیک در آیین عاشقی ننگ است

سماع در دل من کار کرد و سینه بسوخت

هنوز مطرب ما را ترانه در چنگ است

تو، ای صنم، که مرا در دلی چه سود ازان

که در میان من و دل هزار فرسنگ است

به جنگ تیغ مکش، سر به آشتی برگیر

که حاصل است به صلحت هر آنچه در جنگ است

به خشم می روی و در تو کی رسد خسرو

که ره دراز و قدم سست و بارگی لنگ است

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:19 PM

شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ است

هوای باده ساقی و نفحه چنگ است

بیا و بند قبا باز کن دمی بنشین

که عقل در بر من چون قبای تو تنگ است

اگر ز غمزه بدآموز می کند، مشنو

از آنکه در سر او صد هزار نیرنگ است

شمایل تو مرا کشت وین همه فتنه

ازان کلاه کژ و تکمه شکر رنگ است

مکن ز سنگدلی جور بر من مسکین

که آخر این دل مسکین دل است، نه سنگ است

ز دست خسرو مسکین پیاله ای بستان

که او غلام شهنشاه هفت اورنگ است

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:19 PM

هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است

شکنج جانم ازان زلف در هم و شکن است

چه سود پختن سودا چو شمع جانم سوخت

ز آتشی که مرا در درونه شعله زن است

شبم که تا به قیامت امید صبحش نیست

نه این شب است که بخت سیاه روز من است

به طعن و سرزنش، ای پندگو، چه ترسانی

سر مرا که قدمگاه سنگ مرد و زن است

هزار نامه اسلام پاره کرد خطیب

که باز نامه کفر هزار برهمن است

مگو که بر لب تو لب نهاده ام در خواب

مرا که جان به لب آمد چه جای این سخن است

نه آنچنانست که جایت نگه تواند داشت

لطافتی که به بالای سرو و نارون است

چه خوانیم سوی گلزار ترک خسرو گیر

کجا اسیر رخت را سر گل و سمن است

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:19 PM

شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است

که شام تا سحرم زلف یار در نظر است

چگونه تیره نباشد رخم که شمع مراد

نمی فروزد ازین آتشی که در جگر است

مگو که چند شوی بی خبر ز مستی عشق

کسی که مستیش از عشق نیست بی خبر است

هر آن بلا که رسد از بدان رسد همه را

ز نیکوانست مرا هر بلا که گرد سر است

نفیر و ناله خلق از جفای خار بود

اگر ز بلبل پرسی جفای گل بتر است

به تشنگی بیابان عشق شد معلوم

که سایه شین سلامت نه مرد این سفر است

به پای بوس هوس بردنم فضول بود

همین بس است که بالینم آستان در است

مگو که گر بکشد عشق مات، عیب مگیر

چه جای عیب که خود عشق را همین هنر است

تو مست بودی و خسرو خراب تو سحری

گذشت عمر و هنوزم خمار آن سحر است

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:19 PM

مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت

مرا شکنجه آن جعد همچو مار بکشت

سوار می شد و یک شکل و صد هزار نظر

هم اولین نظرم شکل آن سوار بکشت

مگر که باد صبا برد رخش گلگونش

که جان سوختگان را چراغ وار بکشت

طلب که می کند امروز خون من که مرا

کمان عشق به پیکان آبدار بکشت

به آشکار و نهان چونکه ز آن خویشم دید

نهانیم بر خود خواند و آشکار بکشت

هزار بار، ازان ترک خیره کش، فریاد

که همچو من نه یکی بلکه صد هزار بکشت

چو ماهیی که در افتد به دام خسرو را

به قید زلف در افگند و زار زار بکشت

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:12 PM

چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت

بر آستانت مرا سخت حیله ساز بخفت

ز ناز بازی چشمت امیدوار شدم

ولی دریغ که چشمت به خواب ناز بخفت

درین هوس که ببیند به خواب چشم ترا

بخفت نرگس و بیدار گشت و باز بخفت

به باغ با تو همی کرد سر و پای دراز

به یک طنابچه که بادش بزد دراز بخفت

تصور تو به خوبی نگنجدم به خیال

حقیقت است که در پرده مجاز بخفت

رخ آن گهیم نمودی که من ز دست شدم

چه سود جلوه محمود چون ایاز بخفت

ز خاک پای نمانده ست چشم خسرو باز

به خاک پات که این چشمهای باز بخفت

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:12 PM

 

مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت

شبی نرفت که بر جان ما بلا نگذشت

مرا ز عارض او دیر شد گلی نشکفت

چو گلبنی که بر او هیچ گه صبا نگذشت

گذشت در دل من صد هزار تیر جفا

که هیچ در دل آن یار بی وفا نگذشت

مسیح من چو مرادم نداد، جان دادم

ولیک عمر ندانم گذشت یا نگذشت

بریخت چشم مرا آب آن بت بدخوی

چه آب ریختگی کان به روی ما نگذشت

کبوتری نبرد سوی دوست نامه من

کز آتش دل من مرغ در هوا نگذشت

چه سود ملک سلیمانت، خسروا، به سخن

چو هدهد تو گهی جانب سبا نگذشت

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:12 PM

ز خون دل که به رخسار ماجرای من است

بخوان به لطف که دیباچه وفای من است

نفس رسیده به آخر، هوس نماند جز این

که بشنوم ز تو کاین مردان از برای من است

به جای دعای غمت می کنم که دیر زیاد

کزو فزایش این درد بی دوای من است

درون جان تویی از بهر آنش دارم دوست

وگرنه جان مرا بی تو یک بلای من است

فضول بین تو که جایی همی نهم خود را

که زیر پای سگ کوی دوست جای من است

چه حد دعوی نیلوفر آنکه لاف غرور

زند که چشمه خورشید آشنای من است

بسوختم ز دل و هم به پیش دل گفتم

که روز این دل بد روز من بلای من است

کجا روم که مرا کرد بوی او گمراه

که هر سپیده دم آن بوی آشنای من است

بنال پیش درش، خسروا، که آن سلطان

شناخته ست که این ناله گدای من است

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:12 PM

ز آنگهی که دل من به سوی یار من است

زهی دراز که شبهای انتظار من است

ز من نماند نشان و دلم به زلف تو ماند

به گوش داری، جانا، که یادگار من است

مگر تو خود کنی این لطف، ورنه می دانم

که آن جمال نه در خورد روزگار من است

مرا به مستی معذور دار، ای هشیار

که این زمام نه در دست اختیار من است

چو لاله غرق به خونم، چو گل گریبان چاک

زهی شکفته که امسال نوبهار من است

هزار بار همی گفتم، ای دل بدخوی

که عشق بازی با نیکوان کار من است

نشان خاک ستم کشته ایست در ره عشق

هر آن غبار که بر دامن نگار من است

به تیغ در حق خسرو حق جفا بگذار

خدای خیر دهادش که حق گزار من است

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:12 PM

ز بس که گوش جهانی پر از فغان من است

به شهر بر سر هر کوی داستان من است

ز بیدلی، اگرم جان رود، عجب نبود

چو دل نمی دهدم آنکه دلستان من است

دعای عمر کنندم، ولی قبول مباد

مرا چو زنده نمی خواهد آنکه جان من است

ز زخم چابک هجران دمی رسم به عدم

اگر نه پنجه امید در عنان من است

چو شمع سوختم، ار نام گفتمش همه شب

مرا زبانه آتش همین زبان من است

میان جان و تنم دوری افتد و ترسم

ز دوریی که میان تو و میان من است

تو در میان من از جان خسته تنگ میا

که یک دو روز درین خانه میهمان من است

مبین گدایی من بر درت که در همت

توانگرم که غمت گنج شایگان من است

درون من همه شب چون چراغ می سوزد

مگر فتیله آن مغز استخوان من است

تو زان من نشوی، گر چه بخت آنم نیست

همین بس ست که گویی که خسرو آن من است

ادامه مطلب
یک شنبه 22 اسفند 1395  - 3:12 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 221

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4422664
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث