به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

آن که منع من مخمور ز صهبا می کرد

لب میگون ترا کاش تماشا می کرد

عشق در کف ز دل سوخته خاکستر داشت

حسن آن روز که آیینه مصفا می کرد

دل پر خونم اگر آبله بیرون می داد

از گهر بادیه را دامن دریا می کرد

در دل سخت تو تأثیر ندارد، ور نه

کوه را ناله من بادیه پیما می کرد

از خط سبز چو موم است کنون نقش پذیر

دل سخت تو که خون در دل خارا می کرد

عاشقان را به سر خاک شدن خون می شد

زیر پا گر نظر آن قامت رعنا می کرد

آن که تسبیح ز دستش نفتادی هرگز

دیدمش دوش سر شیشه به لب وا می کرد

یاد آن عهد که خون در قدحم گر می ریخت

به نگه کردن دزدیده گوارا می کرد

می گشاید نظر از دور به حسرت امروز

آن که گستاخ ترا بند قبا وا می کرد

شب که از تاب می آن چهره برافروخته بود

شمع بال و پر پروانه تمنا می کرد

دل سنگین تو خون می شد اگر می دیدی

که فراق تو چه با این دل شیدا می کرد

لب جان بخش تو از خاک قیامت انگیخت

روح اگر در تن خفاش مسیحا می کرد

آن که می گفت که در پرده کفر ایمان نیست

روی نو خط ترا کاش تماشا می کرد

صائب از خواجه مدد خواست درین تازه غزل

که در احیای سخن کار مسیحا می کرد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 4:02 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4364455
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث