و از آن جا به شهری رسیدیم و آن را قیساریه خوانند و از عکه تا آن جا هفت فرسنگ بود شهری نیکو با آب روان و نخلستان و درختان نارنج و باروی حصین و دری آهنین و چشمه های آب روان در شهر مسجد آدینه ای نیکو چنان که چون در ساحت مسجد نشسته باشند تماشا و تفرج دریا کنند، و خمی رخامین آن جا بود که همچو سفال چینی آن را تنک کرده بودند چنان که صد من آب در آن گنجد، روز شنبه سلخ شعبان از آن جا برفتیم همه بر سر ریگ مکی برفتیم مقدار یک فرسنگ و دیگر باره درختان انجیر و زیتون بسیار دیدیم همه راه از کوه و صحرا، چون چند فرسنگ برفتیم به شهری رسیدیم که آن شهر را کفرسایا و کفر سلام میگفتند از این شهر تا رمله سه فرسنگ بود و همه راه درختان بود چنان که ذکر کرده شد.
فردوسی
سعدی
حافظ
شهریار
مولوی
نظامی
صائب تبریزی
رودکی
سنایی
عطار نیشابوری
ابوسعید ابوالخیر
ناصر خسرو
محتشم کاشانی
خیام نیشابوری
ملکالشعرای بهار
وحشی بافقی
پروین اعتصامی
امیرخسرو دهلوی
عبید زاکانی
شیخ بهایی
رضیالدین آرتیمانی
هاتف اصفهانی
اوحدی مراغهای
مسعود سعد سلمان
فیض کاشانی
رهی معیری
فرخی سیستانی
خواجوی کرمانی
بیدل دهلوی
باباطاهر
عراقی
خاقانی
قاآنی
انوری
منوچهری
فروغی بسطامی
نصرالله منشی
مهستی گنجوی
عرفی شیرازی
شیخ محمود شبستری
باباافضل کاشانی
سیف فرغانی
رشیدالدین وطواط
سلمان ساوجی
ابن حسام خوسفی
هلالی جغتایی
شاه نعمتالله ولی
اسدی توسی
فخرالدین اسعد گرگانی