به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

غزل شمارهٔ ۱۴۴

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

وصلت به آب دیده میسر نمی‌شود

دستم به حیله‌های دگر درنمی‌شود

هرچند گرد پای و سر دل برآمدم

هیچم حدیث هجر تو در سر نمی‌شود

دل بیشتر ز دیده بپالود و همچنان

یک ذره‌ش آرزوی تو کمتر نمی‌شود

با آنکه کس به شادی من نیست در غمت

زین یک متاعم این همه درخور نمی‌شود

گفتم که کارم از غم عشقت به جان رسید

گفتی مرا حدیث تو باور نمی‌شود

جانا از این حدیث ترا خود فراغتیست

گر باورت همی شود و گر نمی‌شود

گویی چو زر شود همه کارت چو زر بود

کارت ز بی‌زریست که چون زر نمی‌شود

منت خدای را که ز اقبال مجد دین

رویم از این سخن به عرق تر نمی‌شود

در هیچ مجلس نبود تا چو انوری

یک شاعر و دو سه توانگر نمی‌شود

چندانک از زمانت برآید بگیر نقد

در خاوران نیم که میسر نمی‌شود

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 1:36 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4602833
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث