به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

غزل شمارهٔ ۱۹۸

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

بیا که با سر زلف تو کارها دارم

ز عشق روی تو در سر خمارها دارم

بیا که چون تو بیایی به وقت دیدن تو

ز دیدگان قدمت را نثارها دارم

بیا که بی‌رخ گلرنگ و زلف گل بویت

شکسته در دل و در دیده خارها دارم

بیا که در پس زانو ز چند روز فراق

هزار ساله فزون انتظارها دارم

چو آمدی مرو از نزد من که در همه عمر

به بوسه با لب لعلت شمارها دارم

نه جور بخت من و روزگار محنت تو

ذخیره‌های بسی روزگارها دارم

مرا ز یاد مبر آن مبین که در رخ و چشم

ز گوش و گردن تو یادگارها دارم

خطاست اینکه همی گویم این طمع نکنم

که دست‌برد طمع چند بارها دارم

قرارهای مرا با تو رنگ و بویی نیست

که با زمانهٔ اینها قرارها دارم

زکار خویش تعجب همی کنم یارب

چو ناردان فروبسته کارها دارم

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 2:39 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4602638
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث