به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

غزل شمارهٔ ۲۳۲

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » غزلیات

 

چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم

غمی با تو فرو گویم دمی با تو برآسایم

ندارم جای آن لیکن چو تو با من سخن گویی

من بیچاره پندارم که از جایی همی آیم

مرا گویی کزین آخر چه می‌جویی چه می‌جویم

کمر تا از توبربندم فقع تا از تو بگشایم

غمی دارم اگر خواهی بگویم با تو ورنه نه

بدارم دست از این معنی همان دستی همی خایم

به جان گر بوسه‌ای خواهم بده چون دل گرو داری

مترس ارچه تهی‌دستم ولیکن پای برجایم

اگر دستی نهم بر تو نهادم دست بر ملکی

وگرنه بی‌تو تنگ آید همه آفاق در پایم

فراقت هر زمان گوید که بگریز انوری رستی

اگر می راستی خواهی چو هندو نیست پروایم

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 2:54 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4602635
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث