به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح امیر سید مجدالدین ابوطالب

 

انوری

انوری » دیوان اشعار » قصاید

 

زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را

وز خاک برون برد قدر امن و امان را

در بلخ چه پیری و جوانی بهم افتاد

اسباب فراغت بهم افتاد جهان را

چون بخت جوان و خرد پیر گشادند

بر منفعت خلق در دست و زبان را

پیوسته ثنا گفت فلک همت این را

همواره دعا گفت ملک دولت آن را

این مزرعهٔ تخم سخا کرد زمین را

وان دفتر آیات ثنا کرد زبان را

آن دید جهان از کرم هر دو که هرگز

در حصر نیاید نه یقین را نه گمان را

نزد تو اگر صورت این حال نهانست

بر رای تو پیدا کنم این راز نهان را

بوطالب نعمه چو شهاب زکی از جود

یک چند کم آورد چه دریا و چه کان را

چون دست حوادث در این هر دو فروبست

دربست جهان‌باز ز امساک میان را

آن بود که بحر کرمش زود برانگیخت

از لجهٔ کف ابر چو دریای روان را

تا بر دهن خشک جهان نایژه بگشاد

وز بیخ بزد شعلهٔ نار حدثان را

ورنه که به تن باز رسانیدی از این قوم

باکتم عدم رفته دو صد قافله جان را

القصه از این طایفه کز روی مروت

آسان گذرانند جهان گذران را

زیر فلک پیر ز پیران و جوانان

او ماند و تو دانی که نماند دگران را

بختیست جوان اهل جهان را به حقیقت

یارب تو نگهدار مر این بخت جوان را

ادامه مطلب
دوشنبه 4 مرداد 1395  - 3:54 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4602175
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث